چگونگی شهادت
دربارۀ دستگیری و قتل میثم دو روایت وجود دارد:
- روایت اول
به روایتی، ابن زیاد از طرف یزید بن معاویه، خلیفۀ اموی (۶۰ـ ۶۴)، مأمور شد میثم را – که میدانست از دوستان و طرفداران جدّی حضرت علی است – به دار بیاویزد.
در پی آن، میثم پس از عمره، هنگامی که از مکه به سوی کوفه بازمیگشت، به دست مأموران ابن زیاد دستگیر شد.
در زندان، میثم با مختار، که او نیز زندانی شده بود، برخورد کرد و خبر آزادی نزدیک او را پیشگویی کرد.
ابن زیاد ظاهراً وی را همراه صد سوار از سپاهش فرستاد و آنان میثم را در قادسیه (در پانزده فرسخی کوفه)، دستگیر کردند و به کوفه بردند و سپس به دستور ابن زیاد به دار آویختند.
- روایت دوم
به روایت دیگر، میثم به درخواست عدهای از بازاریان، برای شکایت از رفتار عامل بازار کوفه، همراه آنان نزد ابن زیاد رفت تا از او بخواهد عامل را برکنار کند. میثم در آنجا سخنانی بلیغ ایراد کرد.
عَمرو بن حُرَیث، امیر کوفه از طرف عبیدالله ابن زیاد، که عثمانی مسلک و دشمن اهل بیت بود و در آن مجلس حضور داشت، میثم را فردی دروغگو و دوستدار دروغگو خواند، اما میثم خود را راستگو و دوستدار راستگو (حضرت علی) معرفی کرد.
ابن زیاد به میثم دستور داد از علی بیزاری جوید و از آن حضرت بد بگوید و به جای آن، دوستی خود را به عثمان اعلام کند و از او نیک بگوید. او میثم را تهدید کرد که اگر به این دستور عمل نکند، دستها و پاهایش را قطع میکند و او را به دار میکشد. میثم اگرچه میتوانست تقیه کند، اما شهادت را برگزید و گفت که امام علی او را آگاه کرده است که ابن زیاد چنین خواهد کرد و زبانش را خواهد برید.
به دنبال آن، ابن زیاد که به پندار خود میخواست این خبر غیبی را دروغ جلوه دهد، دستور داد فقط دستها و پاهای میثم را قطع کنند و او را کنار خانۀ عَمرو بن حُرَیث به دار بکشند.
میثم در حالی که در خون میغلتید و لحظات جانکاهی را سپری میکرد، بالای چوبه دار با صدای بلند از مردم خواست برای شنیدن احادیث مکنون و شگفت حضرت علی نزد او جمع شوند. او دربارۀ فتنههای بنی اُمیّه و فضائل بنیهاشم سخنانی گفت.
عمرو بن حریث چون افشاگری میثم و ازدحام مردم را برگرد او دید، شتابزده نزد ابن زیاد رفت و ماجرا را به او اطلاع داد. ابن زیاد، از بیم رسوایی، دستور داد بر دهان میثم لجام نهند. گفته شده است او نخستین فردی بود که در اسلام بر دهانش لجام نهاده
به روایتی، عمرو بن حریث – که نگران تمایل مردم به سخنان میثم و شورش آنان بر ضد حکومت بود – از ابن زیاد خواست دستور دهد زبان میثم را قطع کنند. ابن زیاد موافقت کرد و یکی از نگهبانان را برای این کار فرستاد و میثم با یادآوری این مطلب که ابن زیاد نتوانست سخن مولایش علی را در مورد بریدن زبان و دستها و پاهایش، تکذیب کند، لحظاتی پس از آنکه زبانش قطع شد، به شهادت رسید.
به روایتی، میثم سه روز پس از به دار کشیده شدنش، با خنجری که به شکم یا خاصرهاش زدند، به سختی مجروح شد. او تکبیر گفت و در پایان آن روز، دهان و بینیاش خونریزی کرد و به شهادت رسید، که نوشته است یک روز پس از آنکه بر ضد بنیامیه و به نفع بنیهاشم سخن گفت و به دهانش لجام زدند، دهان و بینیاش خونریزی نمود و روز سوم از زخم آن خنجر شهید شد.
- تاریخ شهادت و محل دفن
شهادت میثم تمّار در ذیحجه ۶۰ق، ده روز پیش از ورود امام حسین (علیهالسلام) به عراق، روی داد.
ابن زیاد از دفن او جلوگیری کرد، تا آنکه چند تن از خرمافروشان کوفه، شبانه، جسد وی را با چوبۀ دار ربودند و در قبری میان گودال آب در سرزمین قبیله مراد به خاک سپردند.
- تالیفات و روایات میثم تمار
میثم آثار و تألیفاتی داشته است.
1- تفسیر
یکی از آنها تفسیر بود که آن را از تعلیمات امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) آموخته بود.
بنابر روایتی از میثم خطاب به عبدالله بن عباس، میثم تنزیل قرآن را نزد امام علی خوانده و امام تأویلش را به وی آموخته بود. از اینرو، هنگامی که میثم به عمره رفت، به ابن عباس گفت هر مطلبی دربارۀ تفسیر قرآن میخواهد، از وی بپرسد. ابن عباس از این پیشنهاد استقبال کرد و کاغذ و دواتی خواست و آنچه را که میثم املا کرد، نوشت.
چون میثم او را از شهادت خود به دستور ابن زیاد خبر داد، ابن عباس که گمان میکرد میثم این خبر را از روی کهانت به او داده است، به وی بیاعتماد شد و درصدد برآمد مطالبی را که از او نوشته بود، پاره کند.
میثم او را از این کار بازداشت و از او خواست این تفسیر را حفظ کند و اگر آنچه وی از آن خبر داده است، به وقوع نپیوست، آن را از بین ببرد. ابن عباس پذیرفت و پس از مدتی همۀ اخباری که میثم از آینده داده بود، محقق شد.
2- حدیث
میثم ظاهراً کتابی نیز در حدیث داشته است که فرزندانش از آن روایاتی نقل کردهاند و پارهای از روایات آن در منابع موجود است.
@hamedrajabi110
#میثم