آموزش نشانه د با داستان
د دهن باز
د، دهن باز و گرسنه بود. راه افتاد و رفت دنبال غذا.رسید به یك در. آن را قورت داد. بعد رسید به یك دیوار. آن را هم قورت داد. بعد رسید به یك درخت.درخت را هم قورت داد بعد رسید به یك داركوب. خواست او را هم قورت بدهد. اما داركوب نوكش را باز كرد، باز باز …
د و داركوب با هم دهن به دهن
شدند. دعوایشان شد.وسط دعوا، درخته از دل د پرید بیرون. بعد دیوار پرید بیرون. بعدش هم در پرید بیرون. دل د خالی شد. د از گرسنگی از حال رفت.
داركوبه ترسید و گفت: “وای چی شد؟ من كه كاری نكردم!”
د ناله كرد و گفت: “وای، دلم!”
داركوب رفت و برای د دارو آورد. د گفت: “من كه مریض نیستم! گرسنهام.”
داركوب رفت و یك دیگ پر از غذا آورد.د هر چه قدر كه توانست خورد، بقیهاش را هم برد.