هدایت شده از اقتصاد فرهنگی
حقّ دل، "عشق" حقّ گوش، صدا حق سر فکر، راه؛ حقّ دوپا حق دیده، نگاه کردن شد حق دست است بردنِ اشیا حق بینی‌ست عطر و مشک و عبیر حق دندان رسیدنِ به غذا حق هر چیز و هر کسی محفوظ حق هر چیز و هر کسی است به‌جا کس ندیده است و هیچ نشنیده حق و ناحق ز مرد قصه‌ی ما ترس دارد ز روز رستاخیز حق مردم نخورده بی‌تقوا دست در جیب کس نخواهد کرد گرچه او را زنی به تیغ بلا نان پاک و حلال خورده فقط پایش از حد خود نگشته جدا سالیان دراز طی شد و باز سهم او بود ذکر خیر و ثنا دولت آمد به او عنایت کرد گفتش ای مردِ پاک و اهل دعا این مجوّز برای توست عزیز بس که تو اهل وعده‌ای و وفا نرود لقمه در گلوت، حرام نرود کس ز پیش تو به جفا این مجوز بگیر و خلق بکن هر چه خواهی ز پول بی‌پروا مال و مکنت بگیر و باز ببخش که بگیری ثواب آن به جزا تو فقط بر تنت کن این جامه عزت است این که می‌‌دهیم تو را دست در جیب کس نکرده تویی دست در جیب پاک خود فرما هر چه خواهی ز پول نو برگیر خلق می‌کن برای راهِ خدا مسجد و منبر و مناره بساز بده ایتام را تو آب و غذا وقف دین کن تو هر چه می‌خواهی سر به سر صحن را تو فرش نما مرد ما را هزار و یک فن زد بافت او را به هم زمین و سما ولی از او فقط شنید: برو! حق مردم به مردم است روا! حسین عباسی‌فر ♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷 💠 @h_abasifar