یه بابایی که خیلی شبیه پدر خودم بود اومده بودن خواستگاری برا پسر یکی مونده به آخری ، بعد از کلی حرف زدن گفتن دخترم تو حیفی برا این پسرم چون یکم تنبله ولی پسر آخریم ماشاءالله هم کارش خوبه هم خونه و ماشین داره ، فقط نگاه‌های خیره خیره مامانه اون لحظه دیدن داشت ✍️بهار 📝 @hamin_media