🦋🕑10روز مانده به چهلمین سالگرد شهادت🌹... 📖صغری گفت: صدیقه شعر تازه ات را خواندم، دستت درد نکنه، انگار که خودت شهید شدی و داری حرف می زنی. صدیقه گفت: دعا کن... صغری گفت: این حرفها را نزن، مادر و آقا، اگر تو چیزی ات بشه، زبونم لال، دق می کنند۰ 📖صدیقه گفت: قراره اسلام محافظت بشه، خون ما برای سبز ماندن این درخت تناور ارزشی نداره. 📖صغری گفت: جوری حرف می زنی که انگاری داری، شعر می گی، قطعه ادبی می نویسی، اصلاً بعضی وقتها که نوشته هات را می خونم باورم نمی شه تو اونها را نوشتی، اگر پیگیر باشی، حتماً یا نویسنده می شی یا شاعر. 📖صدیقه گفت: دعا کن شهید بشم، از همه چیز مهمتره. 📖 صغری گفت: بعد همه می گن شاعری که شهید شد. 📖صدیقه تکرار کرد: بعد همه می گن شاعری که شهید شد!❤️❤️❤️❤️