دختر بابا منم، طناز عشق
رفته بابایم سفر شهر دمشق
یادم آید آن سحرگاهی که رفت
برنگشته او از آن راهی که رفت
وقت رفتن هست یادم در وداع
گفت بابا میروم بهر دفاع
گفتم از که؟ از کجا؟ ای خوب عشق
گفت از ناموس شیعه در دمشق
گفت بابا، زینب آنجا بیکَس است
حضرت زهرا بر او دلواپس است
خون ز غیرت در رگ بابا به جوش
گفت باید او علم گیرد به دوش...
🆔
@hamiz_t