بشین برات داستان غم انگیز زندگی یک مرد رو بگم مردی بعد ۱۰ سال زندگی مشترک، براش مشکل مالی پیش میاد و زنش بدلایلی با دو بچه طلاق میگیره...اینا تا ۵ سال جدا بودن، ولی ارتباط تلفنی و پیامکی داشتند...مرد هم از نظر مالی همیشه تأمین می‌کرده زن رو...و بشدت عاشقش بوده❤️ تا بالاخره خسته میشه ازین وضع و با کلی دعا و توسل و توکل می‌ره جلو و بهش میگه ما که با هم مشکلی نداریم، همدیگه رو هم دوست داریم، مشکلات مالی هم که حل شد، میشه بخاطر بچه ها ازدواج کنیم دوباره؟ زن اولش قبول نمیکنه...ولی با وساطت بزرگان و صحبت با پدرش، یکماه پیش میپذیره مهریه سنگین می‌ذاره ازدواج می‌کنه رسماً یه شبانه روز هم زندگی می‌کنه بعدش فرار می‌کنه...تا بالاخره می‌گردن و پلیس تو استخر با یه مرد میگیردش و به جرم زنای محصنه میفته زندان🔥 😔گویا اون زن کل این پنج سال رو با همین مرد ازدواج موقت داشته و پدرش هم میدونسته و هر چی پول از همسر سابقش میگیره میده به این مرد و ... این زن بقدری وقیحه، که همون موقع که میفته زندان، مهریه اش رو میگذاره اجرا و دیشب هم اون مرد (که شوهر سابقش بوده) از شدت ناراحتی و غم و اندوه خودش رو به دار آویخته و ....تمام😭💔🖤 حالا کیه مسئول این جرم و جنایات ؟ : آقا! به هیچکسی برا ازدواج التماس و اصرار نکنید، شاید یه دلیل شخصی داره که قبول نمیکنه!! و لطفا خواهشاً کسی که در دوستان و اقوام و همسایه ها میشناسید مشکل داره افسردگی گرفته تنهاش نذارید😔 یه وقت کار میده دست خودش ها