(۱۱) سلام به همگی سلام به خانم هایی که بدنبال تغییرات مثبت هستن. من هم اول یه مادر بودم...فرزندی نداشتم ولی برای همسرم مادری میکردم.تازه ذوق هم میزدم که چه خانم پر توجه و پر مهری هستم نسبت به همسرم!! من تو همممممه ی کارا و برنامه هاشون نظر میدادم.سوال میپرسیدم.چون و چرا میکردم به طرز رفتارشان با دیگران نظر میدادم. به خرید کردنشون نظر میدادم. به صحبت و شوخی کردن هاشون نظر میدادم. حسابی بکن و نکن داشتم گاهی مستقیم.گاهی غیر مستقیم..اما همیشه بودم.در واقع من یک کنترل گر تمام عیار شده بودم..😐😕کارهای من باعث شده بود ما در هفته 3-4روزش رو در قهر و شکایت و دلخوری بگذرونیم.ولی من دلیلش رو نمیفهمیدم.متوجه نبودم که اینهمه کنتاکت از کجا آب میخوره. تا اینکه بعد از چند سال صاحب فرزند شدیم. واسه اونم همینطور بودم.همه چیز ناخواسته باید تحت کنترل من میبود.به رفتارش با بچمون هم نظر میدادم. سالها از عمر ما همین شکلی گذشت. با وجودی که هر دو همدیگه رو خیلی دوست داشتیم اما هیچ کدوم لذت واقعی از زندگی نمیبردیم.و من همچنان متوجه اشتباهم نبودم. ولی حالا مدتیه که بخودم اومدم.!!💪 من خودم رو تغییر دادم و شدم یه همسر و یه مادر دوست داشتنی. برای خودم قانون گذاشتم((.قانون بمن چه )) هر کاری که قبلا توش نظر میدادم و یا به اصطلاح مادری میکردم رو تو دلم میگفتم به من چه!! مثلا قبلا مش تذکر که نوشابه ضرر داره.ایشونم خیلی اهل شکم بودن و اهل نوشیدنیها ی پر شکر و گاز دار..اما حالا هیچی نمیگن تو دلم میگم هروقت خودشون به این نتیجه رسیدن که بده کنار میذارن. فداکاریها و خرج های بی حسابی برای دوستان و فامیل میکردن،که من هرچه بیشتر تذکر میدادم و نصیحت میکردم ایشون بدتر میشدن انگار.الان هییییچی نمیگم و ایشون دارن به تعادل میرسن. و مثال های فراوانی که اینجا مجال بازگو کردنش نیس. تازه من متوجه شدم که یک بچه هم دوست داره آزاد باشه و از اینهمه مادری کردن های پر امر و نهی فراریه. الان من مادر سه فرزندم و زندگیم یه بهشت واقعیه!!💏😍🌹🌹 من بهیچ وجه هیچ کنترلی رو همسرم ندارم و در هییییچ موردی مادری نمیکنم.حتی اگه سوئیچ و یا موبایل شون رو خونه جا بذارن و به درد سر بیوفتن 😉 من الان شدم همسر ایده آل و سایه سرم (همسرم )بینهایت ابراز خوشحالی میکنن از این تغییر و میگن:من یکی از خوشبخت ترین مردهای دنیام😊😍 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕 (۱۲) سلام خسته نباشید درباره موضوع جدید کانال من کاملا تجربه ش کردم😕 کلن یه شخصیتی دارم که میخوام به همه محبت کنم و یه جورایی از دوران مجردیم همیشه حس مادری کردن توی اخلاقیاتم زیاد بوده و هست👩👧👦 بعد از ازدواج فکرمیکردم این کارا و این محبت کردن ها کارخوبیه و برای شوهرم هم اجرا میکردم😳😐 مثلا هرروز با اصرار بهش میگفتم کلاه کاسکتش رو سرش کنه. شبا میگفتم بیا فلان ساعت بخوابیم و اگه با گوشیش کارمیکرد ناراحت میشدم. هر روز میگفتم لباسای زیرتو عوض کن. همه چیز و براش اماده میکردم. عین بچه ها غذا و وسایل رو براش اماده میکردم.نه مثل یه خانم😐 وقتی به رفتارام فکرمیکنم واقعا ناراحت میشم از دست خودم😖 ینی رفتارام جوری بود که عین یه مادر فقط به فکر تر و خشک کردن همسرم بود😳😐 خلاصه توی کانال های همسرداری خوندم که هییییچ وقت برای همسرتون مادری نکنید.کم کم متوجه اشتباهاتم شدم یکبار توی یک کانالی خوندم که "خانم ها بذارید شوهراتون اشتباه کنن!😳☺️زمین که به آسمون نمیره اگه شما دائم اشتباهاتش رو بهش یادآوری نکنید!" دیگه دوزاریم افتاد😏 فهمیدم چی به چیه.آخه من همیشه با هزار سختی سعی میکردم به شوهرم بفهمونم که بالام جان داری اشتباه میکنی.فلان کار و بکن درست تره😐از فلان مسیر برو بهتره.چرا اینکارو کردی؟چرا اون کارو کردی؟ بعد از فکرکردن روی اشتباهاتمو و عواقب کارهام که داشتم لجبازی و خستگی شوهرمو میدیدم سعی کردم رفتارامو عوض کنم.👍👏 بقول اون جمله گفتم بذار اشتباه کنه.مگه من مادرشم که هی بخوام بهش بگم بکن نکن؟! بعد از اون دیگه درباره کلاه کاسکت گذاشتن حرفی نزدم. ولی زمستونا خودم پشت موتور کلاه سرم میذاشتم.همسرجان هم که اصلن اهل کلاه گذاشتن نبود😐 لباساشو همیشه مرتب و تمیز میذارم تو کشوی لباساش،بهش گفتم خودت هر موقع لباسات کثیف بود عوض کن و بذار گوشه اتاق برمیدارم قبل از رفتن سرکار هی نمیگم فلان چیز یادت نرفت؟دیگه موقع خداحافظی خودش میگه چیزی یادم نرفته؟😐میگم اگه کیف پول و کلیداتو برداشتی دیگه چیز مهمی نداری که جا بمونه😜خودش چک میکنه وقتی میریم بیرون دیگه اصرار نمیکنم از فلان مسیر برو😏خوشحال و خندان ، خیابون و اطراف رو نگاه میکنم و تو مسیر برای خودم ذکرامو میگم.اگه پرسید الان کدوم مسیر و برم راهنماییش میکنم و دوستان یه چیزی رو بگم!👇