هدایت شده از عطرخداღ𝓫𝓸𝓲𝓮
گفتم: دارم‌‌ازاسترس‌‌می‌میرم گفت‌:یه‌‌ذکربهت‌میگم‌‌هربارگیرکردی ‌بگو،من‌خیلی‌‌قبولش‌دارم: گره‌ی‌کار ِ‌منم‌همین‌بازکرد💔 (آخہ‌خودشم‌به‌‌‌سختـی‌‌‌اجازه‌ی‌خروج‌گرفت) گفتم: باشه‌‌‌داداش‌بگو، گفت: تسبیح‌داری؟ گفتم: آره،گفت:بگو " الهی‌‌‌بالرقیه‌‌‌سلام‌الله‌علیها"...💔 حتمـاسه‌‌سـاله‌‌ی‌ارباب‌نظرمی‌کنه‌، منتظرتم‌وقطع‌‌‌کردمـ.. چشمموبستم‌‌شروع‌کردم: الهی‌بالرقیہ‌سلام‌الله‌علیها الهی‌بالرقیہ‌سلام‌الله‌علیها ۱۰تا‌نگفتم‌‌که‌‌یهوگفتن: این‌‌پنج‌نفـرآخرین‌لیسته، بقیہ‌اش‌فـردا💔، توجہ‌نکردم‌همینجور‌ذکرمی‌گفتم ڪہ‌یهواسمم‌روخوندن،بغضم‌ترکید باگریه‌‌رفتم‌سمت‌خونه‌‌حاضر‌شم، وقتی‌حسین‌رودیدم‌گفتم:درست‌شد😭💔، اشڪ‌توچشمش‌حلقہ‌زد‌وگفت: "الهی‌بالرقیه‌‌سلام‌الله‌علیها"... 💔 ╭┅───────┅╮ 🆔 @boie_atrekhoda ╰┅───────┅╯