💔 روز عجیبی بود، همان روزی که در مقابل دیدگانم، در تابوت می‌خرامیدی و می‌رفتی... و من زمزمه می‌کردم : من با دو چشم خویشتن دیدم، که جانم می‌رود... 💔 که جانم می‌رود... 💔 که جانم می‌رود... 💔 11:44 00.10.13 @hanan_art76 |🌴 ح َ ن ْ نا ن 🌴