محمدرضا بارفروش (فزت و رب الکعبه) به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و یاری دهنده مستضعفان و نابودکننده مستکبران و با درود و سلام خدمت آقا امام زمان و نایب برحقش امام خمینی . باری پدر و مادر گرامیم به این جهت که باید همه ما روزی از این دار فانی رخت بربندیم تصمیم گرفتم وصیتنامه ای از خود به یادگار بگذارم .اولا نمی دانم الان که پیمانه عمر من پر شده و وصیتنامه مرا می خوانید چه حادثه ای باعث شده که این دنیای فانی را وداع گفته و شما را ترک کنم .ایا در حال جنگ –منافقان –بمباران –و یا خدانکرده به وسیله مرگ طبیعی دفترچه عمر من بسته شده ؟ گذشت خصلت پاک بندگان خوب خداست از مادر ،پدر ،برادران ،خواهران ،اقوام ،دوستان و آشنایان می خواهم مرا حلال کنند و از خطاهای من از جمله بد اخلاقی های من گذشت کنند .الان که در حال وصیت نامه نوشتن هستم گریانم و صحبتی دارم با برادران همیشه به یادم محسن و جواد بارفروش .کلام من با آنها این است که حتما وقتی وصیتنامه می نوشته اید خوشحال بوده اید ولی من گریانم .از یک طرف به سعادتی که نصیب شما شده غبطه می خورم و از یک طرف به یاد دردها و رنجهای عزیزترین کسانم (والدینم) می گریم .محسن و جواد گرامیم برادارن همیشه به یادم به خاطر دارم در دوران مجروحیتم شما همچون دو بال یک کبوتر از من جدا نشدید و همیشه در یاری و کمک و فداکاریم کوشیدید حال که دیگر شما را زیارت نمی کنم فقط از این ناراحتم که برادران دلسوز ،مهربان ،فداکاری را از دست دادهام .ناراحتم که چه زود داغ دو نور چشم خود را دیده ام و از طرفی دیگر در این فکرم که آیا سعادتی که نصیب شما شده شامل من حقیر هم خواهد شد چون به این مهم واقفم که شهادت هدیه ایست از جانب خدای تبارک و تعالی برای کسانی که لایق هستند . مادر و پدر عزیزم : اعتراف می کنم که فرزند شایسته ای برایتان نبوده ام خیلی شما را زحمت داده ام مدت مدیدی برای مجروح بودنم زحمت کشیده ای و خون دل خورده اید و من نتوانستم حتی کاهی در مقابل کوهی از زحمت های شما را جبران کنم و لااقل قدمی برای شما برداشته باشم .امیدوارم به واسطه یک جمله و آن اینکه مرا عفو کنید از سر تقصیراتم بگذرید و برایم حلالیت بطلبید .برایم دعا کنید که مرگم در راه خدا باشد تا از آتش قهر الهی در امان باشم امید داشته ام و همیشه از خداوند خواسته ام شما را راضی نگهدارم و شما از من راضی باشید همیشه از خداوند خواسته ام همچون دیگر مسلمانان آزاده به زیارت سرور آزادگان جهان ابا عبداله (ع)مشرف شوم . از شما مادر و پدر و برادران و خواهران عزیز و گرامیم می خواهم در دعاها به یاد من باشید و برایم گریه کنید .کنار قبر شش گوشه حسین بن علی (ع) برایم دعا کنید .ان شاءاله و از آقا امام زمان در جمکران برایم طلب آمرزش کنید ان شاءاله راه کربلا باز می شود و شما خانواده گرامیم به زیارت آقا امام حسین (ع) می روید در حرم آن جناب نماز را به پای می دارید و حقیر را از دعا فراموش نمی کنید .یکی دو بار مجروح شدن در راه خدا اگر مورد قبول لطف و کرم حضرت حق قرار گیرد در مقابل این همه گناه و معصیت که در زندگی اشخاص نقشی برای پایمال کردن ثوابهای احتمالی بازی می کند هیچ می تواند باشد فقط امید داشتن به ترحم خود خدا می تواند میسر واقع شود وقتی امام اول شیعیان علی بن ابی طالب با آن مقام و عظمت که نزد معبودخود دارا می باشد با دست و پای لرزان و چشم گریان از خداوند تبارک و تعالی مغفرت می کند من می توانم چه امیدی به اعمال و گذشته خود داشته باشم .بعد از کرم حضرت حق چشم امیدم به دعاهای شما پدر و مادر عزیزم می باشد که از خدای منان برایم آمرزش بخواهید .دعای پدر و مادر در هر زمان و مکان اگر با خلوص نیت باشد مورد قبول خداوند قرار می گیرد امیدوارم به واسطه اشکهای دوستدارانم خداوند رحمان و رحیم از سر تقصیراتم بگذرد و مرا در زمره یاران امام همچون برادرانم محسن و جواد قرار دهد ان شاءالله . مادر و پدر گرامیم : ان شاءالله سفارش فرزند کوچکتان را به برادرانش بکنید تا در آن دنیا محسن و جواد شهید به واسطه سفارش پدر و مادرشان به یاری برادر کوچکشان بیایند . والدین برگوارم : من بارها از شما شنیده ام و به وضوح دیده ام که افتخار می کنید بچه هایتان در راه خدا شهید شوند و من از خداوند قادر و متعال خواستارم صبری به شما عطا کند تا از دست دادن یکی دیگر از پاره های تنتان را تحمل کنید و به رضای خداوند رضا باشید ان شاءالله . ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم دنیا اگر از یزید لبریز شود ما پشت به سالار شهیدان نکنیم