🌑🚶🏻♂️🚶🏻♂️🚶🏻♂️🌑 جابر بن عبدالله انصاری با پای برهنه به زیارت اربعین می رود
قَالَ عَطَاءٌ: كُنْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ يَوْمَ الْعِشْرِينَ مِنْ صَفَرٍ فَلَمَّا وَصَلْنَا الْغَاضِرِيَّةَ اغْتَسَلَ فِي شَرِيعَتِهَا وَ لَبِسَ قَمِيصاً كَانَ مَعَهُ طَاهِراً ثُمَّ قَالَ لِي: أَ مَعَكَ شَيْءٌ مِنَ الطِّيبِ يَا عَطَاءُ؟ قُلْتُ: مَعِي سُعْدٌ. فَجَعَلَ مِنْهُ عَلَى رَأْسِهِ وَ سَائِرِ جَسَدِهِ، ثُمَّ مَشَى حَافِياً حَتَّى وَقَفَ عِنْدَ رَأْسِ الْحُسَيْنِ علیه السلام، وَ كَبَّرَ ثَلَاثاً، ثُمَّ خَرَّ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ، فَلَمَّا أَفَاقَ سَمِعْتُهُ يَقُول: ... (بحار الأنوار ج101، ص329 به نقل از مصباح الزّائر)
عطا می گوید: روز بیستم صفر به همراه جابر بن عبدالله انصاری به غاضریّه رفتیم. جناب جابر در شریعه فرات غسل کرد و لباسی پاکیزه که همراهش بود به تن کرد و به من گفت: آیا عطری به همراه داری؟ عرض کردم: کمی گیاه سُعد به همراه دارم. پس آن را بر سر و تنش مالید و با پای برهنه حرکت کرد تا به نزد سر حضرت حسین بن علی علیهماالسلام رسید. سه بار تکبیر گفت و روی قبر غش کرد. وقتی به حال آمد ، شنیدم چنین می گفت: ....
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»