#داستان_مناسب_کودکان_شمارهی1
حضرت عیسی
روزی حضرت عیسی (ع) از راهی عبور میکرد.
ابلهی با وی درگیر شد و سخنی پرسید.
حضرت جوابش را داد، اما آن شخص دوباره عربده کشی و نفرین میکرد، حضرت عیسی تحسین مینمود…
عزیزی بدان جا رسید، گفت:
ای روح الله، چرا همزبان این ناکس شده ای و هر چه او بد دهانی میکند، شما لطف می فرمایی و با آن که او جور و جفا پیش می برد، شما مهر نثارش میکنی؟!
حضرت عیسی گفت:
ای رفیق موافق!
«کلّ اناء یترشّح بما فیه؛ از کوزه همان بیرون آید که در اوست».
از او آن صفت ها کی میشنوی می آید و از من این صورت که مشاهده میکنی می آید.
من از او در غضب نمی شوم، من از سخن او جاهل نمی گردم و او از خُلق و خوی من عاقل می گردد.