حضرت عیسی روزی حضرت عیسی (ع) از راهی عبور میکرد. ابلهی با وی درگیر شد و سخنی پرسید. حضرت جوابش را داد، اما آن شخص دوباره عربده کشی و نفرین میکرد، حضرت عیسی تحسین مینمود… عزیزی بدان جا رسید، گفت: ای روح الله، چرا همزبان این ناکس شده ای و هر چه او بد دهانی میکند، شما لطف می فرمایی و با آن که او جور و جفا پیش می برد، شما مهر نثارش میکنی؟! حضرت عیسی گفت: ای رفیق موافق! «کلّ اناء یترشّح بما فیه؛ از کوزه همان بیرون آید که در اوست». از او آن صفت ها کی میشنوی می آید و از من این صورت که مشاهده میکنی می آید. من از او در غضب نمی شوم، من از سخن او جاهل نمی گردم و او از خُلق و خوی من عاقل می گردد.