⚫️مأمون رقّی نقل می‌‌کند: خدمت امام صادق علیه السّلام بودم که سهل بن حسن خراسانى وارد شد، سلام کرد و نشست؛ سپس گفت: ای فرزند رسول خدا، چقدر شما رئوف و مهربان هستید، شما امام هستید، چرا دفاع از حقّ خود نمى‌‌کنید، با این‌‌ که بیش از صد هزار شیعهٔ آمادهٔ نبرد دارید! امام فرمودند: خراسانى بنشین، خوش آمدی؛ سپس به خدمت‌کار فرمود: تنور را روشن کن! خدمت‌کارِ امام تنور را روشن کرد، و امام رو به مرد خراسانى نموده، فرمود: داخل تنور شو! خراسانى با التماس گفت: ای فرزند رسول خدا، مرا با آتش مسوزان، از جرم من در گذر، خدا از تو بگذرد! امام فرمود: تو را بخشیدم؛ در این هنگام هارون مکّى وارد شد، در حالی‌ که کفش خود را با دست گرفته بود، گفت: السّلام علیک یا ابن رسول اللَّه؛ امام فرمود: کفش­‌هایت را بیانداز، برو داخل تنور بنشین! هارون مکّی، کفش­هایش را انداخت و در داخل تنور نشست؛ در این هنگام امام با مرد خراسانی به سخن­ گفتن پرداخت و مانند کسی که در خراسان بوده از جریان‌هاى آن منطقه خبر داد؛ سپس فرمود: خراسانى، برو ببین در تنور چه خبر است! خراسانی گوید: به جانب تنور رفتم، دیدم هارون مکّی چهار زانو در تنور نشسته است؛ بعد از تنور خارج شد، و به ما سلام کرد؛ امام فرمود: از این‌ها در خراسان چند نفر پیدا می‌شود؟! خراسانی گفت: به خدا قسم، یک نفر هم نیست! امام صادق فرمودند: به خدا یک نفر هم پیدا نمی‌شود، ما زمانى که پنج نفر یاور مانند این (هارون مکّی) نداشته باشیم، قیام نخواهیم کرد، ما خودمان موقعیّت مناسب را بهتر می‌دانیم!!! 📚منابع: مناقب ج۴ ص۲۳۷ بحارالانوار ج۴۷ ص۱۲۳ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»