د و مردم را از ورود نماينده خاص امام پنجم آگاه ساخت. حدود شش هزار نفر زن و مرد، کوچک و بزرگ، پياده و سواره خود را آماده استقبال از آن حضرت نمودند و شب را در بيرون قريه باريکرسف منزل کردند و آسوده خوابيدند.
انتظار به پایان رسید بالاخره حضرت علی ابن باقر علیه السلام پس از چند روز توقف در قریهی جاسب و یک ماه توقف در قریهی خاوه با یک دنیا عزت و جلال وارد منطقهی کاشان شد. روایت شده که حضرت در مسجد جامع کاشان اقامه نماز جماعت و جمعه مینموده است و مردم دسته دسته به دیدار حضرتش میشتافتند و از آموختن مسائل مشکله بهرهمند میشدند.
پس از گذراندن یک سال در منطقهی کاشان و حومه و پرداختن به امور دینی و اجتماعی مردم و دوری از مدینهی منوره و ت حمل فراق پدر و برادران خود، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام به برادر والاگهر خود علی، نامهاي نوشت و خبر شهادت پدر را در آن مندرج ساخت و مرقوم فرمود: شنیدهام خاوه را طوعا و رغبتا به شما منتقل نمودهاند.
باید حاصل آن را به مستحقین و اهل علم و ابناء سبیل برسانی... و امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنی. "حضرت علی بن محمدالباقر علیه السلام، مدت سه سال در منطقهی ماموریت خود، به ارشاد و تبلیغ و حل مشکلات مردم آن سامان پرداخت. صاحب کتاب کشف الکواکب میگوید: گروه زیادی آن حضرت را به اردهال کاشان دعوت نمودند و گفتند عدهای عاجز و زمینگیر هستند و نمیتوانند به حضور شما مشرف شوند. در هر حال حضرت وارد منطقه (اردهال) شد. والی اردهال شخصی به نام "زرین نعل" (کفش) لعنه الله علیه بود که پس از مشاهدهی گرویدن مردم به حضرت و سستی حکومت خود، نامهای به ازرق ابرح لعنه الله علیه که فرماندار ایالات قزوین یا قم بود، نوشت.
وقتی فرماندار ایالت قزوین از محتویات نامه مطلع می شود، نامهای مینویسد؛ و ارقم شامی را فرمانده لشکر ششصد نفری قرار میدهد و از طرف دیگر والی نراق را با نامهای جداگانه به کمک ارقم شامی میفرستد و زرین کفش والی اردهال را از تصمیمات گرفته شده مطلع میسازد و بالاخره دستور کشتن علی بن محمد الباقر علیه السلام را صادر میکند. حکومت نظامی در مشهد اردهال فرمانده لشکر کفر با ششصد نفر و به همراهی زبیر نراقی و افراد تحت فرماندهیاش، شبانه و مخفیانه وارد منطقهی اردهال شدند.
طبق آنچه در تذکرهی حضرت آمده است آن شب، شب جمعه بود. روز جمعه فرارسید و مردم از اطراف و اکناف برای برپا داشتن نماز جمعه به اردهال آمدند. نقشه این بود که وقتی مردم نماز جمعه را خواندند و به خانههای خود رفتند، امامزاده را محاصره و شهید نمایند. ولی نقشهی آن ها توسط حضرت نقش بر آب شد. بعد از ایراد خطبهای سوزناک و غمگین از جانب حضرت علی ابن باقر علیه السلام، هر چه مردم نمازگزار اصرار بر ماندن کردند، حضرت موافقت نفرمود و فقط سی تن از ملازمان آن حضرت جهت حفاظت ماندند.
حضرت متوجه قریه خاوه میشود. پاره تن رسول الله صلی الله علیه و آله در حالی که سوار بر اسب شده و آماده میدان مبارزه و جهاد است به طرف قریه خاوه حرکت میکند. در این حال ضریر، غلام زرین کفش، برچیدن خیمه علی بن باقر علیه السلام و آماده شدن آن حضرت برای جنگ و حرکت او را به قریه خاوه، به اطلاع والی اردهال رساند. در همان ساعت ارقم شامی و زرین کفش به همراه چهارصد جنگجو آماده شدند و به دنبال حضرت رفتند و ایشان را محاصره نمودند و از رفتن او به خاوه جلوگیری کردند. پیروزی سپاه اسلام در جنگ اول در این حال خواجه نصیر سپهسالار لشکر و دیگر رزمندگان به لشکر کفر حمله بردند و یکصد نفر از لشکریان زیبر را کشتند و از لشکر اسلام فقط هفده رزمنده خاوهای به شهادت رسیدند. حضرت نامهای به مردم کاشان و فین نوشت تا از اوضاع شیعیان مطلع شوند و از طرف دیگر فرمان داد تا زرین کفش بیاید و با او صحبت شود.
به نظر میرسد نامه حضرت زمانی به دست مردم کاشان و فین رسید که حضرت سلطان علی به شهادت رسیده بودند. نگذارید آشوب کربلا تازه گردد پس از احضار، زرین کفش خود را به حضرت رسانید و سلام کرد و گفت: چه حاجت داری تا برآورده سازم؟ در این هنگام عامر بن ناصر فینی سفیر مردم کاشان و فین خدمت حضرت عرض کرد: اجازه فرمایید زرین کفش را راهی جهنم کنیم.
حضرت فرمود: ما خانواده هرگز اهل مکر و خدعه نبودهایم. آنگاه فرمود: ایها الحارث، میدانی من خود به این منطقه نیامدهام بلکه با اصرار آوردهاند... البته شنیدهای آن جماعت که در صحرای کربلا پرچم ظلم برافراخته و با تیغ ستم جدم حسین علیه السلام و اصحابش را شهید کردند، عاقبت کارشان به کجا رسید!... راضی نشوید به واسطه ریختن خون من جماعتی در این صحرا کشته شوند و آشوب کربلا تازه گردد...
وقتی حضرت با جواب رد آن ملعون روبرو شد فرمود: خدا میداند که مرا از کشته شدن اصلا بیم نیست؛ چه شربت شهادت نوشیدن کار آباء و اجداد من است. بالاترین درس در میدان جنگ وقتی جلال الدین مشاهده کرد ک