برشی از کتاب
#مژده_گل
نویسنده مجید ملامحمدی
میدانی زبیده جان...
پیش از آنکه آن آیه تازه برای محمد صلی الله علیه و آله و سلم بیاید، هرکسی که با او روبه رو میشد آن طور که دوست داشت او را صدا
می زد.
یکی میگفت ای محمد!
عبدالله!»
یکی صدا میزد ای پسر یکی صدا میکرد ای پیامبر
یکی میخواند «ای ابوالقاسم...»
خداوند آیهای تازه فرستاد و از مسلمانان خواست احترام پیامبرش را نگه دارند و او را به یک اسم صدا کنند: ای رسول خدا!
فاطمه از آیه ی خداوند باخبر شد او هم پدر را این گونه صدا زد: ای رسول خدا!
حضرت محمد صلی الله علیه وآله با خوش رویی به دختر بهتر از گلش گفت «فاطمه جان تو مثل همیشه به من بگو پدر... خداوند این گونه صدا زدن را برای مردم گفته نه برای تو.
فاطمه خندید و گفت: «چشم»
زبیده با خوش حالی به لبهای پدر خیره بود. ماریه داشت آرام آرام گریه میکرد جای مادر چه قدر در خانه خالی بود!..
#یک_قاچ_کتاب
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/