#کتاب_صوتی #قاضی_و_بهلول در قصه ی قاضی و بهلول می شنویم که : در زمان های دور در بغداد مردی بی آزار و زحمتکش، به خاطر ثروتی که داشت، باید به سفر حج می رفت.... ... مرد به دنبال شخص معتمدی بود تا اموال خود را به او بسپارد. تصمیم گرفت تا پول‌هایش را به قاضی شهر بسپارد تا با اطمینان به سفر برود. نزد قاضی رفت و با اصرار، امانت را به او واگذار کرد. بعد از بازگشت از سفر، نزد قاضی رفت. قاضی گفت: برو و از همان جایی که کیسه را گذاشتی، بردار و برو. مرد با دیدن کیسه ای که زیرش سوراخ بود و سکه ای در آن نبود، بسیار متعجب و ناراحت شد. او نزد قاضی برگشت و موضوع را با او در میان نهاد، اما قاضی گفت که حتماً موش‌ها آن را سوراخ کرده‌‌اند و سکه‌ها را برده‌اند.... در قصه ی علم و تجربه می شنویم که : مردی به نام شمس الدین پس از سالها کار و تلاش، مالی اندوخت، اما همیشه نگران بود که دزد به خانه اش بیاید و سکه‌هایش را ببرد. پس تصمیم گرفت سکه‌ها را در زیر درخت گردویی پنهان کند. بعد از چند روز که به سک‌ ها سر زد، از آنها خبری نبود .... 🔷🔸💠🔸🔷 #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها @haramqom_lib https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1 پرتال کتابخانه http://lib.amfm.ir/