این درگیری هایی که آدمها به خاطر این نوع نگاه مدیریتی توی وجودشون ذخیره شده کجاست؟
تو ظرف روانش.
این ظرف روانم که بی انتها نیست هی بریزیم، باز هی بریزیم توش، باز هی بریزیم توش..... بالاخره پر میشه.🌪
به این مثال از نمونه های مراجعین من برای مشاوره دقت کنید:👇👇
یه آقای اومد پیش من گفت آقای دکتر ما یک کلام به این خانم گفتیم امشب خونه برادرت نرو اگه بدونی چه قشقرقی راه انداخت. 😱
این باید اینجوری کنه؟! گفتم: عزیزم حرفت غلطه. ❌
گفت نه بپرسین. درست زندگیمونو می کردیم. ایشون تصمیم گرفت بره خونه برادرش گفتم مناسب نمی بینم. اینم یه هیاهویی راه انداخت.
گفتم: عزیزم حرفت غلطه.
گفت :اگه حرفم غلطه؟ درستش چیه؟!
گفتم :درستش اینه👈 تو تو ظرفِ روانه اون تو این مدت زندگی، یه چیزایی ریختی. هنوز تازه اومده بود، وسعتش نسبت به تو باز بود. هنوز ظرفیتش زیاد بود. با خودش گفت: این کاری کرد نکنه؟! برم بهش بگم ولش کن، تقصیری نداره
بعدیشو ریختی🍜
👈اِ این چرا اینجوری میکنه من فکر میکردم اینجوری باشه ولی یه جور دیگه یِ، نگران شدم.
مامان یچی بهش بگم؟! نه دیگه بیشتر مردا اینطورین نگران نباش، درست میشه بعدیشو میریزی.
ببین داره چیکار میکنه بعدی شد رو..
شیطونه میگه.... به حرف شیطان گوش نکرد.😏 بعدیشو ریختی. دیگه نمی تونم این خونه برادرت نرو من قطره آخر بود این هم ظرفش لبالب بود دیگه ظرفش جا نداشت🍺
گفتم احیاناً تو اون قشقرق و هیاهو به پا کرد نگفت بهت: تو از همون شب اول عقدمون.... گفت :چرا یه اخلاق بدی هم که داره هر وقت ناراحت میشه همه گذشته ها رو میاره پاش میده جلو آدم🙈