حرف اولی
🔸«دین وارونه» 🔻معاویه مسجدی ساخته که امروز هم از بزرگترین مساجد دنیاست مسجد دمشق؛ این مسجد را هم ب
بریده‌هایی از کتاب: (آیینه تمام نما؛ آیت الله حائری شیرازی) در مورد حضرت اباعبدالله حسین ع معاویه مسجدی ساخته که امروز هم از بزرگترین مساجد دنیاست مسجد دمشق؛ این مسجد را هم به رخ علی(ع) کشید که ما مسجدی ساختیم که در دنیا کم نظیر است ولایت طاغوت این است، می‌گوید ما برایت مسجدی می‌سازیم که بزرگترین و بهترین باشد. می‌خواهی روزه بگیری در وقت سحر بیدارت می‌کنیم می‌خواهی نماز بخوانی بهترین موذن را برایت می‌آوریم و... این‌ها را برایت فراهم می‌کنیم اما در سیاست دخالت نکن! در کابین ناخدای کشتی وارد نشو چرا!؟ چون سیاست جهت می‌دهد... بریده‌هایی از کتاب (۳۵) همچنان که برای جداکردن آهن از کاه، از آهن‌ربا و کهرُبا استفاده می‌شود، خداوند هم برای امتحان مردم، امام حسین (ع) را قطب قرار داده است تا همه آخرتی‌ها و خدایی‌ها دور او جمع شوند. یزید آن زمان و اسرائیل امروز را نیز کهربا قرار داده است تا دنیاپرست‌ها از هر قبیله و امتی که باشند، دور آنها جمع شوند. خداوند مردم را این‌چنین از همدیگر جدا می‌کند. - حضرت حسین‌بن‌علی (عهما) در شب عاشورا به یک صورت سخن گفت و در روز عاشورا به‌گونه‌ای دیگر. شب عاشورا، سخن از «نمی‌خواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» می‌گوید، ولی روز عاشورا می‌فرماید: «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی؟» (آیا یاوری هست که مرا یاری کند؟). شب آن‌طور گفت تا مبادا خبیثی در بین طیّب‌ها باشد و روز آن‌گونه درخواست یاری کرد تا مبادا طیّبی در بین خبیث‌ها مانده باشد. شب، غربال می‌کند تا فقط صالحان بمانند و روز غربال می‌کند تا فقط اشقیا در مقابل او ایستاده باشند. شب برای پس زدن نااهل‌ها بود و روز برای جذب خودی‌هایی که از بدِ روزگار و بدِ خودشان به خودشان، در لشکر عمرسعد ایستاده بودند؛ اندرونی‌هایی که به‌ظاهر بیرونی بودند. - «جنگ نرم» برای شکار بصیرت است و «جنگ سخت» برای شکار صبر. - امام حسین (ع) با اصرار از اصحابش خواست که او را رها کنند و تنها بگذارند؛ حتی در تاریکی خیمه پشت به آنها نشست که اگر کسی می‌خواهد برود، حیا نکند. عذرهایی هم در اختیارشان گذاشت؛ مثلاً فرمود: بیایید دست زن و بچهٔ مرا بگیرید و ببرید. این کار را کرد تا مقدمات و بهانه رفتن را برای آنکه رفتنی است فراهم کرده باشد. ارزش عاشورا به این است که خالص بود و خلیطی نداشت، جاهلی در آنها نبود، همه عالم بودند، همه بصیر بودند و به‌هیچ‌وجه جهتِ غیرخدایی نداشتند. - رسول اکرم (ص) روایت شده که فرمود: «هیچ‌کس نصیبی جز آن غَرَض و منظوری که به‌خاطر آن آمده، ندارد؛ حتی اگر کسی به نیت زانوبند شتری آمده باشد، نصیبی غیر از همان نخواهد داشت». - همه باید به خود بگویند: «در خودت هم ابن‌سعد و حَرمله‌ای وجود دارد، مواظبشان باش و به آنها لعن کن و به حسینِ وجود و فطرتت سلام کن». لعن و سلام معنای عامی دارد. مگر نمی‌گوییم: «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ» (خدایا لعن کن اولین ظالم بر محمد و خاندان محمد را و دیگرانی را که از او تبعیت می‌کنند تا آخرینشان را). اگر ابن‌سعد درون انسان فعال شود، می‌شود «آخِرَ تَابِعٍ لَهُ». به همین دلیل می‌گویند: «کُلُّ یَوْمٍ عاشُوراء وَ کُلُّ أرْضٍ کَرْبَلاء». عموم زمانی و عموم مکانی دارد. شهدا آن‌هایی بودند که وقتی لعن می‌کردند، نفس امّارهٔ خودشان را از قلم نمی‌انداختند و وقتی به حسین‌بن‌علی (عهما) سلام می‌کردند، عقل و نور خودشان را که از نور اهل‌بیت (عهم) بود، فراموش نمی‌کردند. آنها نور عقل را جدّی گرفتند و متابعتش کردند تا به مقام شهادت رسیدند. - نباید عزّت‌محور بود؛ بلکه تکلیف‌محوری صحیح است. تکلیف‌محور آن است که آبرو بیاورد، نه اینکه آبرو بردارد. آبرو به‌دست آوردن موج‌سواری است. آبرو خرج کردن تکلیف‌محوری است. انسان باید حرف حق را بزند، اگرچه به او فحش بدهند. - درس حسین‌بن‌علی (ع) در عاشورا همین است: «اطاعت مطیعان و معصیت عاصیان». برای عالَم اسلام در سراسر جهان امروز یک بیماری بیشتر نیست: بیماری اطاعت از عاصیان. - «جنگ نرم» برای شکار بصیرت است و «جنگ سخت» برای شکار صبر.