حرفِ دل :))♥️
پا شدم خودم رفتم واسش مهر آوردم دوتایی خونه ساختیم :)) بعدم نماز خوندیم باهم کنارِ خونه‌مون ، آخرشم
ولی کاری کردم دیگه هیچ خاطره‌ای از اون خادم تو ذهنش نباشه ‌. . شایدم هنوز باشه هااا ولی میدونه هرموقع یه خادمی بهش گیر داد بیاد پیشِ خودم درستش می‌کنم ؛