🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹قافله مصریان و نجات یوسف علیه السّلام از چاه«۳» 🔹 سقای قافله دلو خویش را وارد چاه کرد، یوسف از این فرصت استفاده کرد و به دلو و ریسمان آویزان شد و بیرون آمد، غلام چون دید نوجوانی خوش سیما به ریسمان آویزان شده و از چاه بالا می آید، فریاد زد و قافله را مژده و بشارت داد که غلامی ماه منظر و نیکو صورت از چاه برآمد. مردان قافله گرد آمدند، شور و هیجان و تعجب و حیرت آنان را احاطه کرده است، پس از تبادل نظر و مشورت تصمیم گرفتند یوسف را به عنوان غلام در بازار مصر بفروشند. براستی اگر اهل قافله دارای قلب رئوف و با فضیلت اخلاق بودند می توانستند از وضع یوسف جویا شوند و او را به بستگانش بازگرداندند ولی ظاهرا افراد قافله نیز تنها به فکر سود و منافع مادی خود بوده اند و شاید هم خداوند برای تحقق مقدرات خود، دل ایشان را از درک چنین مطلبی بازداشت. و سرانجام با رفع خستگی و کاهش رنج سفر بار دیگر قافله حرکت خود را آغاز کرد و بزودی در مصر بار گرفتند. منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى 💯 🌺 @harrozba_qoraan 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺