درس اخلاق حضرت استاد آیت الله جاودان دام ظله العالی پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ تهران، مسجد امام خمینی ره در ادیان گذشته، همه حرف ها در کتب آسمانی بوده، مثلا همه احکام دین در تورات بوده و به جای دیگر نیاز نبود البته بعدها علمای یهود قانون تراشیده بودند که کتاب ها پنهان باشد مسیحی ها تا دلتان بخواهد کتاب دارند ، یعنی کتاب دینی که خودشان درست کرده اند قرآن کلیات مسائل دین را در بر دارد نه همه چیز يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ۚ وضو صد تا مساله دارد و همه از این آیه استفاده نمی شود خود پیامبر خودشان توضیح می دادند و دستور داشتند که توضیح دهند احکام دینی در قرآن مجمل بوده و احتیاج به توضیح داشته و توضیح وظیفه پیغمبر ص بوده و ایشان هم فرموده بوده اند إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ظاهرا جابر بوده، از پیامبر ص پرسیدند که ولی سوم کیست پیامبر ص دونه دونه فرمودند، توضیح لازم داشت و ایشان توضیح دادند قرار بود همه قرآن را بنویسند، کوشیده بود که مردم بیابانی همه نویسنده و خواننده شوند اسیران جنگ بدر را اجبار کردند که به بچه های مدینه خواندن و نوشتن را یاد بدهند، هر کدام ده بچه را یاد بدهند، که ۲۵ نفر بودند که در مجموع می شد ۲۵۰ نفر از رو خواندن فرق می کند با از حفظ خواندن، از رو خواندن سه تا ثواب دارد، با وضو خواندن سه تا ثواب دارد دو آیه سوره بقره را بعد از نماز عشا هر کس بخواند، ثواب شب بیداری تا صبح را دارد کتاب های گذشته، نیاز به توضیح نداشت و لذا در معرض تحریف بود، چون پادشاه زورگو، دو آیه را حذف می کرد مثلا خصائص پیامبر در کتاب های آسمانی آمده بود، ولی همه را حذف یا پنهان کرده بودند مثلا در سفیدی چشم یک نقطه خون است و بین دو کتف یک‌مهر است ولی این ها را پنهان کرده بودند اما قرآن احتیاج به تفسیر پیامبر و وصایای او را دارد وقتی در لحظات آخر پیامبر ص فرمود کاغذ بیاورید که گمراه نشوید، فرمودند که حسبنا کتاب الله و نگذاشتند که بیان کند خلیفه اول چون دوسال بود، زیاد وقت نداشت ولی او هم همین راه رفت و می گفت همین قرآن بس است خطیب بغدادی که برای هزار سال پیش است می گوید خلیفه دوم تصمیم گرفت که سخنان پیامبر را بنویسد عمومشان به او گفتند که این کار را بکن ایشون یک‌ماه بعد از ان فکر کرد، یک روز صبح تصمیمش قطعی شد، و گفت من در مورد نوشتن کتاب سنن با شما مشورت کردم، بعد داستان یهود و نصاری یادم آمد که در کنار کتاب آسمانی چیزهای دیگر را از دانش های بیگانه یاد گرفته بودند،با وجود اینکه کتاب آسمانی داشتند و من می ترسم شما هم همین کارها را بکنید و من به خدا قسم کتاب خدا را با چیزی عوض نمی کنم کسی نبود بگوید، آقا این ها توضیح کتاب خداست و لذا همه جزوه های مردم را گفتند بیاورید و همه را آتش زدند یک یهودی از یمن آمده بود به نام کعب الاحبار که خلیفه گفت در مدینه بمان و شد محل پاسخ به سوالات مردم و عائشه و زید بن ثابت و بعد هم ابوهریره پیدا شد که بیش از پنج هزار حدیث از پیامبر ص نقل کرده با اینکه یک سال و نیم بیشتر پیامبر ص را ندیده بود پسر عمروعاص هر چه پیامبر می گفت می نوشت، به او اعتراض کردند که چرا این کار را می کنی، این هم بشر است و شاید روی میل یا عصبانیت چیزی بگوید، او‌پیش پیامبر آمد، ایشان گفت بنویس از میان این دو لب غیر حق بیرون نمی آید عبدالله بن عمر از پدرش نقل می کند که قصد کرد، سخنان پیامبر ص را بنویسد و با مردم مشورت کرد و بعد از یک ماه گفت که اقوام دیگر مطلب نوشتند و کتاب خدا کنار رفت ولی من به خدا قسم چیزی را با قرآن مخلوط نمیکنم نگویید تنها در مدینه این کار را کرد، بلکه به همه شهرها نامه نوشت که هر چه نوشته از پیامبر دارد محوش کند آیا این شخص مومن بوده؟ مردم هم ارادتمند به ایشان بودند و همه آثار را محو کردند ایشان می خواست یک نفر را بفرستد کوفه که شهر لشگری بود و در زمان خلافت ایشان ساخته شد. ایشان بدرقه کرد و تا مقداری آمد و بعد تجدید وضو کرد و گفت که در کوفه صدای قرآن از همه جا بلند است، مواظب باشید صدای دیگر نیاید بصره هم همین طور، شهرهای دیگر هم همین طور یک فردی کمی باهوش بود و می خواست بیشتر بفهمد از هر کس تفسیر آیات را می پرسید کسی جواب نمی داد یا جرأت جواب نداشت تا اسکندریه رفت و عمروعاص آنجا حاکم بود، از عمروعاص سوال کرد و عمروعاص نامه نوشت و گفت همچین شخصی پیدا شده، گفتند که تحت الحفظ به مدینه بیاریدش