📖 🔺داستان زندگی شهید حریم امنیت به روایت مادر ✂️ انگار زخم پای محمدحسین ذره‌ذره روحم را می‌خورد. نمی‌توانستم دور خانه راه بروم. زبانم در دهانم شده بود مثل یک تکه چوب خشک. دو تا توت خشک گذاشتم در دهانم. تا توت نم پس داد و مزه‌اش رفت زیر زبانم، هُرّی دلم ریخت. مزۀ شیرینی توت. بی‌هوا رفتم در قعر چاه خاطرات روز شهادت آقامهدی. @hasebabu