. وقتی از این چیزها حرف میزد، لحنش حماسی می‌شد و برق چشمهایش آدم را می‌گرفت. طوری که مخاطبش هر که بود، سر ذوق می‌آمد و با علاقه تاییدش می‌کرد. می‌گفت:« یه روز اگه احساس کنم اینجا زیاد مفید نیستم ول میکنم و میرم لبنان عین یه سرباز ساده می‌جنگم.» هیچ تعارفی هم توی لحن کلامش نبود. حرف کسی بود که اسرائیل را مغرورترین و پلیدترین دشمن اسلام می‌دانست و توی خیلی از جلسه ها می‌گفت:« باید کاری کنیم اسرائیل با شنیدن اسم شیعه به خودش بلرزه» شاید آن جمله‌ی معروف حاج حسن که چند ماه مانده به شهادتش توی جلسه ای خطاب به «بچه هایش» گفته بود، برای ما مردم عادی عجیب باشد، آنقدر که دیوار نوشته‌اش کنیم و بشود زینت اتوبان‌ها و نمایشگاه‌ها و جشنواره‌ هایمان. ولی برای آنهایی که آن روز توی جلسه بودند و حاجی را می‌شناختند، حرف عجیبی نیامده بود. وقتی که حاج حسن دستش را مشت کرده و گفته بود:« من اگه مُردم هم روی قبرم بنویسید: اینجا مدفن کسیه که میخواست اسرائیل رو نابود کنه.» 📚کتاب مردی با آرزو های دوربُرد، صفحه ۴۸ گروه‌جهادی‌رسانه‌ای‌هتنا🌱 @hatna_official .