💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#الف_لام_خمینی ❤️ماجرای خوابی که همسر امام پیش از ازدواج با او دید😍 قدسی خواستگار دیگری هم داشت. ش
❤️این ازدواج تقدیر تو است🌸 صبح سر سفره ناشتایی خوابش را برای خانم مامانی باز گفت. [خانم مخصوص یکه خورد. لحظاتی اندیشید و] گفت: «مادر معلوم می‌شود که این سید حقیقی است و ائمه از تو رنجشی پیدا کرده‌اند... این [ازدواج] تقدیر توست.» سفره هنوز باز بود که پدر هم رسید. بی‌آنکه از گفت‌وگوی نوه و مادربزرگ باخبر باشد گفت که لواسانی باز هم به تهران آمده، جواب می‌خواهد. وقتی جواب منفی دادم، گفت که لابد دختر خانم در رفاه بزرگ شده و نمی‌تواند با زندگی یک طلبه بسازد! پدر گفت که من این آقا روح‌الله را می‌شناسم؛ بهش اعتقاد دارم؛ مرد خوب و باسواد و متدینی است. دیانتش نمی‌گذارد به قدسی جانم بد بگذرد. آخرین جمله پدر این بود: «اگر [با روح‌الله] ازدواج نکنی، من دیگر کاری به ازدواجت ندارم.» تهدید هم کرد: «اگر جواب رد بدهی دیگر دختر من نیستی. من تو را از اولادی خود خارج می‌کنم.» قدسی یکه خورد و از شرمی که داشت و احترامی که به پدر می‌گذاشت، هیچ نگفت. «من هم چیزی نگفتم، چون ابهت خوابی که دیده بودم مرا گرفته بود. سکوت کردم... [نخستین بار بود که پاسخ منفی نمی‌دادم.] خانم بزرگ رفت به عنوان تشریفات برای ایشان گز آورد. [پدرم] از گز خوردند و گفتند: پس من به عنوان رضایت قدسی این گز را می‌خورم.» @havayeadam 🌸