👀قصه پر غصه نفوذ برخی افراد در بیوت 👁قصه تلخ تحول در حوزه های علمیه ⁉️شکست طرح آقای خمینی 🔲مرحوم : 🔸در سال 53 روزی استاد شهید مطهری تلفن کرد و گفت: فلانی اگر بتوانی سری به ما بزن، به دیدنش رفتم. هم که همسایه ی ما بود حضور داشت. 🔹 گفت: خواستم از شما بپرسم چه می کنی و چطور می گذرانی؟ کتاب هم که بنویسی مگر کتابفروشی ها با این حرف ها آدم را درست می دهند که در آمدی برای معاش باشد و مگر حق التألیف هم در این مملکت شد حقوق که آدم روی آن حساب کند؟ 🔹بعد گفت: علت اینکه شما را خواستم و این سؤال را کردم این بود که بگویم خود من هم وقتی از به آمدم وضعی مثل امروز شما را داشتم. 🔸 پرسیدم: چطور؟ 🔹استاد شهید گفت: بر اثر شکست برای اصلاح حوزه که من هم از فعالین آن و شاگرد ایشان بودم، از طرف ضربه خوردم اطرافیان طوری مرا از نظر آقای بروجردی انداخته بودند که هرچه تلاش کردم مرا احضار کند تا حضوراً عرایضم را عرض کنم، نتیجه نگرفتم. 🔹حتی روزی نامه ای نوشتم و در آن عرض کرده بودم که در کجای دنیا رسم است که درباره ی کسی حکم غیابی صادر کنند؟!چیزهایی به شما گفته اند، بنده را احضار کنید؛ توضیح بدهم تا رفع هر گونه سوء تفاهم بشود. 🔹نامه را دادم که هم مباحثه بودیم و نزد آیت الله بروجردی آمد و رفت داشت، و گفتم در یک فرصت مناسب به دست ایشان بدهد. آقای منتظری گفت: دادم اما نگرفت! 🔹از آن موقع تا کنون به ارادت به آقای خمینی نزد خودی و بیگانه صدمه دیده و می بینیم. 🔹تا وضع و چنین باشد، این قضایا هم هست. باید تحول اساسی در حوزه به وجود بیاید که چهار نفر کم مایه نتوانند با سرنوشت افراد این طور بازی کنند و سد راه خدمات ارزنده به اسلام و مسلمین باشند. 🔸در این جا شهید مفتح که مانند خود من با تعجب به سخنان استاد گوش می داد، گفت: آقای مطهری، ما سال ها با شما بوده ایم، تا حال این مطالب را از شما نشنیده ایم. 🔹 استاد شهید گفت: بله وضع آقای دوانی را که می بینم به یاد وضع خودم می افتم، خواستم تسکینی برای ایشان باشد. 📚خاطرات من از استاد شهید مطهری ص107 _________ حوزه ولایی↙️ http://eitaa.com/joinchat/1223360536C8a78ba74bb