♨️
عنایتامامرضاعلیهالسلامبهیکجوان
دوسال پیش با تنها دخترِ عموم نامزد شدم
کارگرا خیلی بهم غبطه میخوردن و میگفتن خوش بحالت که عموت تنها دخترشو به عقدت دراورده و سر کارگر کارگاهش شدی و ...
اما این حرفا چه فایده داشت وقتی دوسال گذشته و هنوز نتونستم
عروسم رو به خونه م بیارم.
چند روز گذشت و یه روز به خونه ی عموم رفتم، در حین صحبت عموم دو قاچ هندوانه مقابلم گذاشت و ازم خواست بخورم... همین که دومین قاچ رو خوردم
لرزش عجیبی توی تنم حس کردم و کم کم دست و پام بی حس شد چند روز گذشت و حالم بدتر شد. یه روز عموم با گریه منزلمون اومد و گفت:
ازت خواهش میکنم از ازدواج با دخترم صرف نظر کن وقتی علتش رو پرسیدم در کمال تعجب گفت اون روز ....😭😰
http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1
❌ این نجار کسی نیست جز پدر شهید ....👆😭