ایران: *ماشین جلویی خیلی آهسته پیش می‌رفت و با اینکه مدام بوق می‌زدم، به من راه نمی‌داد*.... داشتم خونسردیم را از دست می‌دادم که ناگهان چشمم به‌‌ نوشته کوچکی روی شیشه‌ عقبش افتاد: *راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید*... مشاهده این نوشته همه چیز را تغییر داد... بلافاصله آرام گرفتم، سرعتم را کم کرده و چند دقیقه با تأخیر به خانه رسیدم اما مشکلی نبود.... ناگهان با خودم زمزمه کردم: آیا اگر آن نوشته ی پشت شیشه نبود، من صبوری به خرج می‌دادم؟ *راستی چرا برای بردباری در برابر مردم به یک نوشته نیاز داریم!؟* اگر مردم، نوشته‌هایی به پیشانی خود بچسبانند، با آنها صبورتر و مهربان خواهیم بود؟ نوشته‌هایی همچون: "کارم را از دست داده‌ام" "در حال مبارزه با سرطان هستم" "در مراحل طلاق، گیر افتاده‌ام" "عزیزی را از دست داده‌ام" "احساس بی ارزشی و حقارت می‌کنم" "در شرایط بد مالی و ورشکستگی قرار دارم" “بعد از سال‌ها درس خواندن، هنوز بیکارم” “مریضی در خانه دارم” و صدها نوشته دیگر اصلاً کاش روی پیشانی آدمایی که دارند زیر بار غصه‌هاشان له می‌شوند یه چیزی نوشته بود تا بقیه کمی مراعات شون رو می‌کردند. مثلا نوشته بود: این آقا دارد از صدمین جایی که فرم پر کرده و استخدام نشده برمیگردد، این آقا را دارند می‌گذارند خانه سالمندان، این خانم مادرش مریضی صعب‌العلاج دارد، این آقا قول داده تابستان برای پسرش دوچرخه بخرد ولی پول ندارد، این خانم تا حالا کسی عاشقش نشده، این آقا خیلی حالش بد است و اگر یقه‌اش را بگیرید امشب خودش را می‌کشد! این آدم شکستنی‌ست... دوست عزیز
‏‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌همه درگیر مشکلاتی هستند که ما از آن چیزی نمی‌دانیم.... پس بیائیم نوشته‌های نامرئی همدیگر را خوب درک کرده و با مهربانی به یکدیگر احترام بگذاریم چون همه چیز را نمی‌شود فریاد زد