احمد از اوایل نوجوانی، عشق و علاقه بی اندازه ای به امام رئوف امام رضا علیه السلام داشت و همیشه به دوستانش می گفت من را با نام غریب طوس صدا کنید و همین عشق و ارادت باعث شده بود تا نام جهادی خود را غریب طوس بگذارد.
احمد در هفده سالگی مفتخر به عضویت در حزب الله شد و دوره های آموزشی متعددی را گذراند. همزمان با اعزام مدافعان حرم، در سال 1393، برای دفاع از حریم آل الله راهی سوریه شد و با عشق و علاقه ای که به عمه سادات داشت، جانانه می جنگید. احمد حب دنیا را از قلبش خارج کرد و راه جهاد در پیش گرفت. او می گفت: اگر در خانه بنشینیم و منتظر ورود تکفیری ها باشیم، به هلاکت خواهیم رسید.
احمد بسیار با گذشت بود. هرگز از کسی خشمگین نمی شد و هرگز از کسی کینه به دل نمی گرفت و مواظب بود کسی از او دلگیر نشود.
شب آخر ظرف غذای همرزمانش را شست، نماز شب خواند و بعد از یک راهپیمایی طولانی در منطقه صوامع در ادلب، مورد حمله تکفیریان قرار گرفتند. درگیری بسیار شدید بود. احمد از ناحیه سر و پا به شدت مجروح شد و در اثر شدت جراحت به شهادت رسید. از سوریه به آسمان پل زد و دنیا را به اهلش واگذاشت.
احمد شجاع و بی باک بود و ترس برایش معنی نداشت. همه فکر و ذکرش جهاد و شهادت بود و همیشه می گفت: دنیا زندان مؤمن است. احمد شجاعت و بصیرت را با هم داشت. در شرایط مختلف درست فکر می کرد و تصمیم می گرفت.