حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
از محبس عراق چو خیزد نوای من
شور افکند به دشت حجاز آه و وای من
چون نی، نوا به گوشة زندان کنم مدام
لاهوتیان دهند صدا بر صدای من
مُلک حجاز نیست دیار مخالفت
کو همدمی به گوشة غرب برای من
رازِ دل شکسته نهم با که در میان
تا آه و ناله سر کند از ماجرای من
موسای عصر خویشم و کاظم ملقّبم
از آب دیده در دل دریاست جای من
خورشید عمر من لب بام اجل رسید
شد چون هلال قامت سرو سای من
گر بنگرد ز روزنة محبسم کسی
جسم من اشتباه کند با عبای من
تشخیص کی دهد بدنی زیر این عباست
آن هم که پاره پاره شده چون قبای من
پوسیده رخت من ز رطوبت در این مکان
کس نیست با خبر ز من و ابتلای من
شد سالها که جای من است این سیاه چال
بر حال من ز لطف ببخش ای خدای من
باد صبا ز پای در آرد چو گل مرا
گر بر زمین ز دست من افتد عصای من
دادم رضا بجور عدو در رضای دوست
جانم به لب رسید و نیامد رضای من
جدّم شهید گشت به دشت بلا اگر
بغداد شد ز جور عدو کربلای من
از زهر کینه سوخت دل و جانم ای خدا
مجروح کرد حلقة زنجیر پای من
کس گر در این دیار نگیرد به من عزا
گیرد به اشک چشم
#حسینی عزای من
✍منکلام:مرحوم استادحاج سید رضا حسینیتبریزی
متخلص به سعدی زمان
🔴کانال گیف مذهبی
🔴تلگرام
https://t.me/gifemazhabi
🔴ایتا
https://eitaa.com/kgifemazhabi
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
🔴تلگرام
https://t.me/hazratehzeynab
🔴ایتا
https://eitaa.com/hazratehzeynab
با ما همراه شوید✅