همراه با اسرای آل محمد الشام الشام الشام🏴🏴🏴 اجازه عزاداری....😭 پس ازرسوایی یزید لعین، درخواست حضرت زینب علیهاسلام را قبول کرد و اجازه داد تاعزاداری کنند؛ پس یزید ملعون حکم کرد خانه ها و حجره ها از برای ایشان خالی کردند آن برادر کشته ها و جوان مرده های داغدیده وستم کشیدهٔ خرابه نشین را منزل دادند و نیز اسباب عزاداری فراهم کردند. زنان هاشمی و قریشی که در شام بودند شنیدند که اهل بیت به عزاداری مشغولند و یزید لعین،ممانعت ندارد. لذا آنچه زن از محبان اهلبیت بود لباسهای سیاه پوشیدند به شکل جمعی منزل آن عزاداران غریب می آمدند و نوحه گری می نمودند ... مدت هفت روز در شام، عزای امام (علیه السلام) برپا بود و مرثیه خوان وروضه خوان،علیا مکرمه زینب خاتون و ام کلثوم سلام الله علیهما و سکینه خاتون علیها السلام بود....😭😭 چون آن مصیبت زدگان آل عصمت، وارد منزل زنان یزیدلعین شدند تمام زنان معاویه و ابی سفیان لعنهماالله آن اسیران را استقبال کردند لیکن همه لباسهای فاخر ملوکانه در بر داشتند خود را به زیورها آراسته بودند همین که مخدرات را به آن حالت با لباسهای کهنه و صورت های پوست انداخته و بدنهای کبود شده دیدند همگی رقت کرده بنای گریه و نوحه نمودند 😭😭😭😭 و آنچه زر و زیور و لباس فاخر داشتند همه را ریختند و بر غریبی و مظلومی ایشان ناله کردند سه روز در حرم یزید لعین اقامهٔ ماتم وعزابود... لیکن ارباب مقاتل می نویسند که هر چند هند خواست علیا مکرمه زینب سلام الله علیهارا وارد اطاق و ایوان مفروش بنماید آن مخدره قبول نکرد و می فرمود؛ چگونه روی فرش و زیر سایه بنشینم و حال آنکه با چشم خود دیدم بدن چاک چاک برادرم روی خاک مقابل آفتاب افتاده بود😭😭 در صحن خانه نشست اسیران در گرد وی جمع شدند فرمود؛ سر مطهر برادرم را بیاورید ! سرمطهرراآوردند ، پس آن مخدره مقنعه از سر کشید گیسو پریشان کرد یک دست سر برادر و با یک دست بر سر و سینه می زد و نوحه می نمود و می فرمود ای زنها این برادرم بود که ظهر روز عاشوراء میان میدان کربلاء غریب و تنها ایستاده بود... 😭😭😭 🏴🏴🏴🏴🏴 بحارالانوار،علامه مجلسی