خاطرۀ آقا از شهید عباس بابایی غروب پنجشنبه، ۶ اسفند ۱۳۷۷ که همراه مسعود ده‌نمکی خدمت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بودیم، مسعود تقویم زیبایی را که در نوع خود در آن زمان بی‌نظیر بود، با خود آورده بود تا تقدیم آقا کند. آقا، سررسید را گذاشت جلویش و شروع کرد به تورق. برای هرکدام از شهدا که تصویرش را می‌دید، خاطره یا نکته‌ای می‌گفتند. درباره شهید "سید مجتبی هاشمی" فرمودند: "آقا سید برای خودش در آبادان حال وهوایی داشت." چشم آقا که به تصویر خلبان شهید عباس بابایی افتاد، حس‌ و حال عجبیی پیدا کرد و با احساس زیبایی گفتند: "آه عباس ... یکی از شب‌های ماه رمضان بود که خواب زیبایی از شهید بابایی دیدم. دیدم جایی نشسته‌ام و دارم سخنرانی می‌کنم. شهید بابایی هم جلوی من نشسته بود و گوش می‌داد. او را که دیدم دستم را به‌ طرفش بالا بردم و گفتم: بابایی عزیز..." آقا جمله آخر را با حس‌ و ‌حال خاصی ادا کرد. ایشان با دیدن عکس شهید "علی اشمر" از شهدای استشهادی لبنان، مکث کردند و گفتند: "چند وقت پیش پدر و برادرش که بعداً شهید شد، آمده بودند اینجا. چقدر این خانواده نورانی بودند و دل‌نشین." حمید داودآبادی