شهیدحسین ترشیزی بهمن ماه سال1366به همرا تعدادی ازهمشهریان به جبهه اعزام گردید اوکه 2سال درارتش خدمت کرده بود دوباره به جبهه اعزام شد تابسیجی وار خدمت کند این مرحله به لشکر21امام رضاعلیه السلام واحد اطلاعات وعملیات موفق شد وبه خرمشهر اعزام شدند آموزشی های غواصی را شبها داخل رودخانه کارون باموفقیت پشت سرگذاشت انواع آموزش های لازم رادیدتا پای جان مأموریت فرمانده جناب آقای مجید مصباح نیروها را جمع کردوگفت:ما عملیات درپیش داریم مأموریت شماهم تمام شده است هرکس می خواهد مرخصی برود وهرکس هم می خواهد تسویه کندداخل آن چادر اطلاع بدهد حسین مرخصی را انتخاب می کند وبایک اتوبوس ازخرمشهر مستقیم به مشهد می آیند دربین راه به آثارمرکزی می گوید من مرخصی آمدم چون موقع آمدن به جبهه یک عده به من می گفتند:بی عقل کجا می خواهید بروید تازه از سربازی آمده اید می خواهم به آن دوستانم بگم بی عقل شماهستید نه من.مرخصی حسین تمام شد به جبهه برگشت عملیات نزدیک بود نیروها آماده انجام عملیات شدند لباس های غواصی را پوشیدند تجهیزات لازم را گرفتند وشبانه سوار بر تویوتا ها شدیم قبل از اینکه به خط برسیم تویوتای حسین داخل یه چاله گیر کرد تنها حسین پیاده شده بود وباچنگ ودندان تلاش می کردکه تویوتا را ازداخل چاله بیرون بیاورد ولطف ماشین رابیرون آوردند به پشت خاکریزرسیدیم چهره هایمان را سیاه کرده بودیم لب آب آمده ودراز کشیده بودیم منتظر دستور که دیدیم یکی از غواص ها بلندشده ودنبال کسی می گردد تااینکه من را پیدانمود کنارم دراز کشیده وگفت: فلانی من امشب برنمیگردم این سفارش را گفت:به مادرم نگو دیگر گفتم حسین این چه حرفی است انشاالله باهم سالم برمی گردیم گفت:من چندین عملیات انجام داده ام این عملیات من برنمی گردم زدیم به آب هنوز به خط دشمن نرسیده بودیم که دشمن متوجه عملیات شده بود ومارا به رگباربست خوب داخل آب جای جا پناه نیست. ریزتراش روی آب رگبار می بستند تااینکه یک تیر به سرحسین اصابت کردوحسین به شهادت رسیدمن وحسین آرپی چی زن بودیم ازدسته ما فقط دونفر برگشتیم بقیه یااسیر شدند ویا به شهادت رسیدند. پیکر حسین درمنطقه ماند وبعدازسالها تفحص شد وبه وطن بازگشت . راوی اصغرمرکزی همرزم