، مهدی جان هر سال در حوالی عید ، خیابان ها پر بود از آدم های شادمانی که ماهی قرمز خریده بودند و شب بو و شیرینی . خانه هایمان بوی سبزه می داد و یادمان بود که سمنو و سنبل و سماق و سرکه را توی ظرف های سفالی یکدست کنار هم بنشانیم ... امسال اما ... زیر سایه ی بی جان شهر ، اسفند دارد خداحافظی می کند . از هراس بیماری ، در کنج تنهایی خزیده ایم با آشیانه های پرغبار و دل هایی غمزده در سوگ آنها که رفته اند و اضطراب آنان که بیمارند و التهاب عزیزانمان که ناتوانند ... این روزگار ماست ... روزگار تلخ و نکبت بار آخرالزمان ... بیا ای حیاتبخش مهربان ... ... بیا دست بکش بر سر این دنیا ... آرام کن بیقراری مارا ... @heiatommolaemmeh