🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼
#گلنرگس
✨
#پارت57
📚
#یازهرا
___________________________
_بابا من با معتادی خیلی مخالفه
-خوش بحالت
_خب از لحاظ محرم نامحرمی چطورین؟ ما خیلی حساسیم بی از حد
-برعکس ما
ولی خب نه زیاد تو میدونه خانواده مامان منو خانواده بابام کلا اگه بخوای حساب کنی یکی میشن حالا بخوام بگم کلی طول میکشه
همه همدیگرو میشناسیم
محرم نامحرمی زیاد براشون مهم نیست
_من خودمم راجب این مسئله خیلی حساسم
-از یک لحاظایی که خیلی بابام حساسه مثلا محرم نا محرمی در حدی براشون مهم نیست که باهم میگن میخندن، دست میدن، کنار هم میشینن، میرقصن
_خب همینه دیگه 😐
-اره😂
تو خانوادمون خیلی دختره
_مجرد؟
_هم مجرد هم متاهل😂
اما منو داداشم هیچ وقت نرفتیم کنار دخترای فامیل بشینیم یانشستیم با فاصله ی زیاد نه ما دوتا نه خواهرم چون بابام دعوا مون میکرد
میگفت شوخی کنید ولی نزدیکشون نشید اینا شما دوتا رو گول میزنن
_دخترا پسرا رو گول میزنن😂
-اما همیشه فکر میکنم راست میگفت بابام
نمیدونم چطور شد که داداشم بد جور خاطر خواه دختر عمم شد میگفت من خودم میکشم
بابام گفت نمیشه بری باهاش اگه میخوای بری باهاش باید حتما عقد کنید
نمیشه باهاش دوست باشی
دیگه رفتیم خواستگاری
عمم میگفت نه ما با عقد مخالفیم همین جور با هم باشن
داداشم میگفت اگه نزاری باهاش ازدواج کنم کاری میکنم ججبور شی اون موقع
دیگه بعد از یکسال به زور عمم راضی شد اینا باهم ازدواج کنن
_چرا فکر میکنم داری برام رمان میخونی 😂
-بخدا واقعیه..
_خب؟
-همین
بابام سر ازدواج رامین پیر شد
_مرد؟ 🖤
-نه😐
_اها
-ببخشید که بابام نمرد😔
_خواهش میکنم 😂
-عجب
_خب خب؟
-خواهرمم عاشق یه پسره بود بابام راضی نمیشد
خواهرم سر این موضوع سه ماه با بابام حرف نزد
خواهرمم 17 سالگی ازدواج کرده با پیمان 26 ساله
هر چی بابام گفت نه ولی. خب خواهرمم خودش خواست
بابام شب عقدشون داشت گریه میکرد
من گفتم کنارش بابا هم دیگرو میخواستن
همیشه به من میگه میگه این دوتا جیگر منو خون کردن
از هر 4 تاشون متنفرم
_چهارتاشون کدوما؟؟😂
_خواهرم_شوهرش _داداشم _زنش😂
منم از شوهر خواهرم و زن داداشم متنفرم واقعا
بابام از همون شب عقد اونا تاهمین الان داره بهم میگه میگه تنها امید من تویی عاشق بشی میکشمت😂
بخاطر همین مجبورم بعد ازدواج با هر کی که ازدواج کردم عاشقش بشم
من از همون بچگی من به همچی. قانع بودم