بفرمایید! جلو آمد و مرا در آغوش گرفت. بعدگفت: »شناختي؟« وقتي تعجب من را ديد گفت سال 1369 كنار اروند، سرباز شما و آقا سيد مجتبي بودم. تازه او را شناختم. يكي از همان دو سرباز معروف بودند. تقريبًا به همه واحدها رفته بودند و همه واحدها آنها را در اختيار كارگزيني قرار داده بودند. آن آقا ادامه داد: »سيد مجتبي مسير زندگي من را تغيير داد. من هرچه دارم به خاطر اوست. من بعد از سربازي هم ارتباطم را با آقا سيد قطع نكردم. تا اينكه ...« بعد با چهره اي محزون گفت: »بارها با خانواده ام به سر مزارش رفتم. سيد واقعًا گردن من و امثال من حق دارد.« 👈صلوات 🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃 ✨@hekayate_deldadegi