📌
ضرورت فهم معنا شناختی استعارههای قرآنی
(نقدی بر تجارت فهمی انسان، دین و آخرت و تجارت پنداری زندگی)
🔹قرآن کریم با استعارات مفهومی فراوانی با مخاطب سخن میگوید تا بتواند از طریق نوعی شباهت سازی و ارتباط میان دو قلمرو، معنا و معرفتی را منتقل کند. استعارات، یک مثال و مجاز منفرد در کلام نیست بلکه هر استعاره مفهومی تعدادی مفاهیم استعاری را به دنبال خود پدید میآورد و یک شبکه مفهومی از مفاهیم به هم پیوسته را به فرهنگ عرضه میکند. از اینرو، استعارات در بستر فرهنگ و زمان و مکان به وجود میآیند و ممکن است در زمانهی دیگری معنای دیگری را منتقل کند.
🔸قرآن کریم با هدف ایجاد تحوّل در اندیشه بشر و گشودن افقهای معنایی، فضاهای استعاری مناسبی را به وجود آورده است. قرآن کریم استعارههای مفهومی مادی را به کار میگیرد اما به آن متوقف نمیشود بلکه از این طریق، افقهای بالاتری را مطرح میکند و پس از انکه، آن افق به امر طبیعی و عادی مبدل شد از طریق استعاره بالاتری، لایه دیگری از واقعیت و حیات را آشکار میسازد. از اینرو، در قرآن کریم با نظام طولی مشککی از استعارات مواجه هستیم که هر کدام با خلق یک فضای استعاری، افقهای بالاتر را میشکافد و انسان را وارد افقهای بعدی میکند.
🔹چرا که لایههای مجرد و غیبی به سرعت دستگیر همه انسانها نمیشود، بسیاری از انسانها براساس روابط مکانی و زمانی همه چیز را میفهمند و بسیاری را امور را در غالب روابط ملموسی همچون تجارت و کسب و کاسبی مییابد. به همین جهت قرآن کریم تلاش دارد تا با استفاده از روابط زمانی و مکانی تجارت و کسب و کار، موارد ناآشنا و مجرد را برای مردم آشنا کند. اما زبان قرآن به این استعاره متوقف نشده است و استعارههای دیگری همچون «نور و ظلمت»، «حیات طیبه»، «شجره طیبه و شجره خبیثه»، «حرکت و صراط»، «نزول باران»، «رودخانه و سیل»، «نعمت و لذت»، «سکونت و راحتی» و مانند آنها استفاده کرده است.
🔸اگر خوب در آیات قرآن کریم توجه کنیم، استعارههای قرآنی بر آمده از شباهتهای زبانی نیست بلکه محصول تجربههای زیستی و شرایط محیطی در جامعهی صدر اسلام است که امکان ارتباط میان دو حوزهی مفهومی متفاوت را فراهم ساخته است.
🔹اما نکته مهم این است که استعارههای زبانی و مفهومی بیان حقیقت و ذات شئ نیست، بلکه ابزاری مفهومی برای نزدیک کردن مخاطبان به یک حقیقت و عبور از ظواهر به لایههای پنهان است.
🔸برخلاف این مطلب، در بسیاری از اوقات، برخی از افراد مواجه حقیقی و ذاتی با استعارههای قرآنی میشود و استعاره به جای ذات و جوهره شئ پنداشته میشود. از این رو، استعارهها به حقیقت تبدیل شده و از کاربست مفهومی و سیالیت آن خارج شده است و متصلب میشود. نتیجه این متصلب شدن، در خفا رفتن لایههای دیگر حقیقت است.
🔹اخیرا دوستی، مقالهای را با عنوان «نگاهی تاجرانه به زندگی» برایم فرستاد که بخوانم و نظر دهم.
در این مقاله، نویسندگان با توجه به مفهوم #تجارت در قرآن کریم درصدد «تبیین معارف بنیادین اسلام» به عنوان «طرح معرفتی وحیپایه» بودهاند.
نویسندگان با استناد به برخی از آیات قرآن که مفهوم «تجارت» در آن به کار رفته است، چنین پنداشتهاند، تجارت وصف کلی دنیا و جوهرهی آن است و دلالتهای آن را اینگونه بیان کردهاند که پس در قرآن، «انسان صرفا یک موجود حسابگر و کاسب است» و براساس اصل «هزینه و فایده» همه امور را میسنجد. لذا همواره در حال داد و ستد براساس نیازهای واقعی و کاذب است. بدین جهت کل روابط انسانی، از جنس روابط اقتصادی و کاسب کارانه است. کل دنیا تجارتخانه است و وحی و نبوت و دین و ... همه ابزار تجارت هستند.
از این عجیبتر اینکه از میان صدها طرح و تفسیر دیگر از معارف اسلامی فقط این فهم را حجیتدار و کارآمد پنداشتهاند و فهم دیگران را بدون حجت و غیر کارآمد پنداشتهاند.
🔸 اما اگر خوب بنگریم خواهیم دید که این فهم از آیات قرآن کریم را نمیتوان به وحی و معارف دینی استناد داد و اصلا با فرهنگ اسلامی ایرانی هماهنگ و سازگار نیست. چرا استعاره را حقیقت پنداشته است.
چنین تلقی از آیات قرآن کریم، براساس قواعد اولیه علم اصول فقه و روششناسی اجتهاد و فهم متن غیر دقیق است ونه
#حجیت دارد ونه
#کارآمد است. چون استعارهها راحقیقت پنداشته واستعارات رامعرف ذاتیات دانستهاند و دهها استعارهی دیگر ومباحث حقیقی وکلی راکنار گذاشتهاند که هر کدام یک فضای معنایی دیگری را از زندگی چندلایه و چندساحتی انسان بیان میکنند و هر کدام افقی را آشکار میسازد که هر کدام از آنها ازیک جهت میتواند مقرب باشد اما اگر متصلب شوند وحقیقت پنداشته شوند مبعد هستند.
🔸آشکارترین نتیجه این نگرش که تحت
#عقلانیت_ابزاری شکل گرفته است، عرفیسازی پدیدههای دینی و تقدسزدایی از معارف اسلامی است.
#نظام_اندیشه
#نقد
•┈┈••✾••┈┈•
❇️
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2335