°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
°•| 🌿🌸 #به_نام_نامی_الله بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... (قسمت دهم )
°•| 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم ..... (قسمت یازدهم) 🌻🌻🌻 . خب چجوری بگم. ؟؟ وای دوباره سکوت کرد _ مثل بچه ادم... دختر سرش اورد بالا مات داشت نگاهم میکرد اما سریع به خودش امد باز سرش انداخت پایین.. با دستش چادرش رو یکم مچاله کرد .... . راستش من... خب.... من.... _ چرا این همه من من میکنی حرفتو بزن دیگه ای بابا... نکنه بلد نیستی حرف بزنی هان.... کاملا متوجه شدم زیاده روی کردم مثل اینکه حرفم براش گرون تموم شد چون صدای بغض دارش شنیدم که گفت : .ببخشید من معذرت میخوام فقط خب من... _ بیا باز من من... ؟؟!! . لحنش تند شد و گفت : واقعا راست میگن شما خیلی خودخواه و مغرورید اقا.... _ خب که چی... مشکل خودمه.... چه به شما... . واقعا که... _ حرفتو بزن... . دیگه حرفی نیست اقای به اصطلاح محترم _ خب خوش اومدی... . شما ... واقعاکه ... سریع و با قدم های بلند دور شد از اونجا سرم برگردوندم و با نگاه سرزنشگر علی و مهران رو برو شدم... _ هان چیه نگاه میکنید.. # امیر کارت درست نبود.. _ تقصیر من چیه دختره بلد نیست حرف بزنه... # فقط خجالت میکشید .... _ حالا هر چی ... چیه توقع داشتی دو ساعت یه لنگه پا وایسم خانم نطق کنن... حوصله داریااا.. بلند شید کلاس دیر شد.... + ولی امیر خدایی زیاده روی کردی داداش.... _ مهران بیخیال... + باشه بریم که بعدش قراره به ما ناهار بدی... _ شما یادت نره هااا + نه خیالت راحت بکشیمم از اون دنیا میام ناهارمو میگیرم ازت... _ از دست تو همون موقع رسیدیم به کلاس وارد شدیم.. بعد از دو ساعت درس بی وقفه خدا رو شکر کلاس تموم شد استاد با یک خسته نباشید و خداحافظی رفت. ... ... 💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f °•| 🌿🌸