#شهیدهمت به روایت همسرش 1 #قسمت_پنجم ادامه👈 خواستگاری چند وقت بعد، اولین مرحله خواستگاری پیش آمد.من یک انگشتر عقیق💍 به دست می‌کردم. #حاج_همت شخصی را به نام «فیض» پیش من فرستاد تا ببیند آیا این انگشتر مناسبتی دارد یا نه🍃. به عبارت دیگر می‌خواست بداند متأهل هستم یا نه. بعد از این‌که متوجه شد متأهل نیستم، همسر یکی از دوستانش به نام «کلاهدوز» را نزد من فرستاد.🚶 آقای کلاهدوز به عنوان دبیر زیست‌شناسی📖 از اصفهان به منطقه اعزام شده بود. همسر او موضوع درخواست ازدواج با #حاج_همت را مطرح کرد. من هم بهانه‌ای آوردم و جواب منفی دادم.😑در آن لحظه، اصلاً آمادگی پاسخگویی به چنین موضوعی را نداشتم. چرا که قبل از عزیمت به پاوه، از طرف خانواده‌ام نیز برای ازدواج تحت فشار بودم.😣 خواستگاری داشتم که مهندس بود و وضعیت مالی خوبی هم داشت. خانواده‌اش هم برای سرگرفتن این وصلت مصر بودند و از طرفی، خانواده من هم راضی شده بودند و همه اینها مرا در شرایط سختی قرار داده بود.😥 سفر من به پاوه، تا حدودی مرا از این دغدغه‌ها رها می‌کرد.وقتی جواب منفی به همسر اقای کلاهدوز دادم،او اصرار کرد و شروع به تعریف از خلق وخو،شجاعت،شهامت،اخلاص،فداکاری،صفا و صفات نیک اخلاقی #حاج_همت کرد.🌹 راوی:همسرشهید #محمدابراهیم‌همت #ادامه‌دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f