°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت دوم 🍃🌟🌙🍃¤•¤•¤••• #کرامات_و_معجزات_شهدا سر لجبازی هام مدرسه نرفتم و ترک تحصیل کردم. یه سالی ا
🌹قسمت سوم 🙃چقدر اذیتش میکردم طفلک را اما اون شدیدا صبور بود. یه بار تو حیاط مدرسه نشسته بودم که اومد پیشم نشست... فاطمه سادات : حنانه - میشه این اسم به من نگی فاطمه سادات : باشه اما اگه معنیش بفهمی دیگه ازش بدت نمیاد -میشه دست از سر من برداری فاطمه سادات : ترلان محرمه ماه امام حسین (ع) ⚠️-حسین کیه؟ فاطمه سادات : میشه بیای با ما بریم جنوب ؟ -فاطمه میشه با من همکلام نشی 😡 من از آدمای هم تیپ و هم قیافه تو اصلا خوشم نمیاد فاطمه : اما من از تو خیلی خوشم میاد دوست دارم باهم دوست باشیم -وای دست از سرم بردار عجب گیری کردما 👌چندماه از مدرسه رفتنمون میگذشت شاید پنجم اسفند بود، فاطمه سادات وارد کلاس شد بلند گفت : ☺️بچه ها پایگاه ما ۷فروردین میبره جنوب هرکسی خواست تشریف بیاره اسم بنویسه 🍃خیلی از بچه ها رفتن اسم نوشتن، منم یه اکیپ ۱۵نفره جمع کردم رفتم پایگاه که اسم بنویسیم برای جنوب اما... ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f