°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت پنجاه و دو #کرامات_و_معجزات_شهدا -خب اما من شش ماهیه منتظر تماستونم حاج رضا: شرمنده اگه قصو
🌹قسمت پنجاه وسه 👌تو شش ماه من از گذشتم به حاج رضا گفتم. گاهی تحسینم میکرد، گاهی اخم، گاهی گریه؛ اما کلا همیشه بهم میگفت تو نظر کرده حاج همتی. ☺️امروز پنجشنبه است به عادت همیشگی اول راهی مزار شهدا دوتا دست گل خریدم یکی برای شهدا یکی برای حاج رضا. 🕊اول رفتم قطعه و آخر مزاری که به یاد بود. از مزار خارج شدم از همون راه قصد آسایشگاه دیدن حاجی کردم 🙈 تا آسایشگاه سه ساعتی تو راه و ترافیک بودم مستقیم رفتم اتاقش. -سلام +سلام چرا زحمت کشیدید -زحمتی نیست +مادر شما رو فردا ناهار دعوت کردن. 😍❤️دلم میخواست جیغ بکشم از خوشحالی. 🛍رفتم خرید یه روسری خیلی خوشگل خریدم. تا رسیدم خونه چادر مهمونیم اتو کردم چادر معمولی مهمونیم گذاشتم. 😌وای خدایا از هیجان خوابم نمیبره تا ده صبح همش به ساعت نگاه میکردم تا ده شد با ذوق حاضر شدم. 💐وسط راه یه سبد گل رز قرمز و سفید خریدم. ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f