هِنَاء " ¹⁸⁰ "
هِنَاء " ¹⁸⁰ "
زاهد به نمازش باخت، عاشق به جنونش برد او خواب جنان را دید، ما خواب نجف دیدیم : )
میگفت دلتو بکن خونهی علی؛ اونجارو فاطمه جارو میزنه...!