⚘⃟🌿 ✨ ──── در فاصله چندمترے با عراقیا درگیر‌شدیم، رفتم‌ڪنارش و دیدم خونِ‌زیادے ازش‌رفته، خواستم بلندش‌ڪنم ڪه گفت : "برو و مَنو اینجا بزار " بهش گفتم :" تو‌رو می‌رسونم بیمارستان " گفت :" آقا در مقابلم نشسته .. " آرام گفت : " السـلام‌عـلیڪ‌یـا‌صـاحب‌الـزمـان وَ پَر ڪشید .. " شهیدڪاظم‌خائف🕊