.خلاصه داستان
#حرز_امام_جواد علیه السلام
روزی زنی بر همسر
#امام_جواد که دختر
#مأمون بود وارد شد و گفت من همسر شوهر تو هستم او ابتدا خشمناک شد ولی کم کم با مقداری وسایل او را بدرقه نمود آنگاه به سراغ پدر خود مأمون رفت و قضیه را شرح داد
#مأمون که مست بود از این واقعه بسیار غضبناک گردید و در حالت مستی به سراغ
#امام_جواد آمد و حضرت را با
#ضربات_شمشیر چندین بار زد و چون فردای آن روز به خود آمد دختر و خادم
#مأمون قضیه را برای وی تعریف کردند. او که از رسوایی میترسید غلام خود را برای خبرهای بیشتر به خانه
#امام_جواد فرستاد ولی در کمال تعجب حضرت را صحیح و سالم در حال مسواک زدن دید و برای اطمینان لباس حضرت را به بهانه تبرک گرفت. چون شرح ماوقع برای
#مأمون عباسی گفت
#مأمون حضرت را احضار و علت عدم آسیب رسیدن را از آن امام بزرگوار جویا شد، که حضرت ضمن توصیه به همراهی
#حرز به او فرمودند: به حکمت الهی گزندی از تو به من نرسید چون این
#حرز به
#بازوی من بود و از آن پس بود که راز این
#حرز باعظمت بر همگان برملا گردید.