🟡🔴🟤 این داستان ما رو یاد انتصابات یکی پس از دیگری آدم های روحانی و باند اصلاح طلبان و کارگزاران در دولت پزشکیان می اندازد که یکسره از وفاق ملی صحبت میکنند ولی بر خلاف آن عمل میکنند . یه گرگ و شتری به خاطر بالا بودن اجاره‌ها، مشترکا یه خونه رو اجاره کرده بودن. هر روز صبح بچه‌هاشون رو توی خونه می‌ذاشتن و خودشون می‌رفتن دنبال تهیه‌ی غذا یه روز که گرگ زودتر و دست خالی برگشته بود، یکی از بچه‌شترها رو خورد. وقتی سر و کله‌ی شتر از دور پیدا شد، گرگ زود جلو دوید و در حالی که سعی می‌کرد توی صداش نگرانی پیدا باشه، گفت: رفیق یکی از بچه‌هامون نیست شتر با هول و ولا گفت: از بچه‌های من یا بچه های تو؟ گرگ قیافه‌ی حق به جانبی به خودش گرفت و گفت: باز که ازون حرفا زدی! ما که بنامون بر "وفاق" بود. من و تو نداره؛ یکی از بچه‌های "ما" شتر که هیچ وقت این قدر قانع نشده بود؛ دیگر چیزی نگفت و زندگی همچنان به خوبی و خوشی ادامه پیدا کرد؛ فقط بدی‌اش این بود که هر چند وقت یک بار یکی از بچه‌شترها کم می‌شد؛ و شتر ناراحت می‌شد‌؛ اما چون عوضش" وفاق ملی"شان سر جاش بود چیزی نمی‌گفت عن امیرالمؤمنین علی عليه السلام :  كَثرَةُ الوِفاقِ، نِفاقٌ  وفاقِ زياد، [نشانه] نفاق است؛ غرر الحكم : ۷۰۸۳ مراقبت لازم هست تا وفاق ملّی ، به نفاق ملّی تبدیل نشود والا جای جلّاد و شهید به راحتی عوض خواهد شد