استاد رائفی پور تعریف میکنه یه جایی سخنرانی داشتم شب که داشتم میخوابیدم گفتم نکنه امام زمان خودش نمیخواد ظهور کنه و... این فکرا اومد تو ذهنم میگه شب که خوابیدم دیدم یه پرنده افتاده تو یه اتاق هی خودشو به شیشه میزد میگه نمیدونید چه تلاشی برای اینکه از اونجا بره میکرد یه دفعه یه صدایی تو ذهنم اومد ما از شوق این پرنده که میخواد ازاد بشه مشتاق تریم به ظهور گریه میکرد میگفت نمیدونید اون پرنده چطور خودشو میکوبید به پنجره 🆔 @heyatkiau