💥 شرح فرازی از زیارت‌نامه حضرت عباس (سلام الله علیه) 🔹 أشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَالتَّصْدِيقِ وَالْوَفاءِ وَالنَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ 🔸تسلیم: اسلام، دین تسلیم است. «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً»(نساء/۶۵) وجود مقدس قمر بنی‌هاشم، در عظیم‌ترین درگیری‌های تاریخ وارد شده و تسلیم محض بوده است. اگر الان برای ما مسئله، بعد از ۱۴۰۰ سال حل شده غیر از آن زمان است؛ زیرا آن زمان، خیلی‌ها که خودشان را بزرگ می‌دانستند و صحابی بودند و وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمومنین و امام مجتبی را درک کرده بودند و شاگردی آن حضرات را کرده بودند، نمی‌توانستند بپذیرند که این راه، راه صوابی است. تسلیم شدن نسبت به وجود مقدس سیدالشهداء در این بلاء عظیم، در این امتحان سخت و سر باز نزدن و قوای خود را در اختیار معصوم قرار دادن قدم اول است. تسليم مقام اسلام است؛ يعني قلب انسان دنبال قلب وليّ خدا حركت كند و سلم در مقابل او باشد. 🔸 التصدیق: قدم دوم، تصدیق است. یعنی امام را عین صدق محض بدانی و شک و ریب و تکذیب نسبت به امام، در انسان پیدا نشود. خیلی‌ها در ته دلشان نسبت به حقانیت سیدالشهداء(ع) تردید کردند. ما یک تصدیق داریم، نقطه مقابلش از شک شروع می‌شود، بعد به ریب و بدگمانی می‌رسد، بعد به تکذیب ختم می‌شود. مقابل تصدیق، تکذیب است. انسان، معصوم را تکذیب می‌کند و می‌گوید: درست نیست، صدق نیست، فرمان خدا نیست، راه صواب نیست. اولش هم از یک تردید و شک آغاز می‌شود. انسان اگر در حقانیت جبهه انبیاء و اولیاء الهی تردید کرد این تردید، همین جا نمی ماند؛ بلکه شیطان، انسان را قدم به قدم پیش می‌برد تا به مقام ریب و بعد هم مقام تکذیب می‌رساند. تصدیق کردن معصومین و آنها را عین حق و صدق دانستن و شک نکردن در سختی‌ها به‌خصوص آنجایی که به حسب ظاهر با تعلقات ما درگیر می‌شود، کار بسیار سختی است؛ چون ما وقتی می‌خواهیم تصدیق کنیم، ترازوی ما، تعلقات ما هستند. تصديق، يعني در امواج سنگين‌ترين ابتلائات و امتحان‌هايي كه وليّ خدا از انسان می‌گیرد در ورود به باب او ترديد به‌ خود راه ندهد و ذرّه‌اي در حقّانيت و صدق و پاكي و طهارت او شک نکند. با يقين كامل وليّ خدا را همراهي كند. 🔸 الْوَفاء: آدمی که تسلیم امام است؛ به فهمی می‌رسد و محاسباتش با امام همراه می‌شود. عقل عملش، تعلقاتش، خوب و بد کردن‌هایش، زشت و زیبا کردن‌هایش، درکش از معروف و منکر، با امامش هماهنگ شده و تابع و دنباله‌رو امام و نورانی به نور امام می‌شود. حالاست که می‌تواند وفا بکند و پیمانه‌اش را پر می‌کند و عهدهایی که با امامش داشته، بتمامه انجام دهد. «وافی» آن کسی است که پیمانه را پر می‌کند. قرآن می فرماید «وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ». کسی با خدا وفا کرد، خدای متعال در وفاداری، بر همه، سابق است و اصلاً وفاداری همه، از او است. روز قیامت، همه شهدا و خصوصاً شهدای کربلا که گُل سرسبد گل‌ها هستند؛ وقتی جایگاه حضرت ابالفضل را نسبت به حضرت سیدالشهداء می‌بینند، غبطه می‌خورند. وفا، يعني اين‌كه همۀ سرمايه‌اش را بدهد و خود را نه‌تنها هيچ‌كاره، که بدهكار بداند. 🔸النصیحه: از این لطیف‌تر، نصیحت است. نُصحِ برای امام؛ به معنای نصیحت کردن و موعظه کردنِ امام نیست، بلکه بیش از وفا، و به‌معنای خیرخواهی کردن است؛ یعنی پیمانه ات را که پر کردی، آنچه را هم که از تو نخواستند، بروی انجام بدهی؛ یعنی کار را زیباتر و بیشتر از آنکه خواستند، انجام دادن. همان که خدای متعال در قرآن خطاب به پیامبر فرمود: «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی»(طه/۱-۲) پیغمبر ما! نگفتیم این قدر زحمت بکشی؛ بلکه ما گفتیم برو دست بندگان ما را بگیر و بیاور. برو عالم را آباد کن و با عبادت خودت عالم را نورانی کن. نگفتیم این‌طور به زحمت بیفت. این نصیحت است. سیدالشهداء، امام است؛ اگر کاری بکنی که بگویند او نسبت به امامش نصیحت کرد و بیش از آنکه وظیفه‌اش بود و عهد داشت، با امام خودش نُصح داشت که خیلی چیز عجیبی است. این است که حضرت فرمود: عموی من در روز قیامت یک درجه‌ای دارد که همه شهدا به او غبطه می‌خورند. این است که همه ائمه علیهم السلام ایشان را دوست دارند و افتخار می‌کنند. در حالی که معصوم، مدار همه کائنات است؛ ولی به مثل حضرت اباالفضل افتخار می‌کنند و حرفش در دستگاه آنها ردخور ندارد. نصیحت؛ يعني بالاتر از تكليف بار برداشتن. 🔹 @hijab213 🔹