🔰 *فلسفه برای کودک از طریق قصه ها*
🔻بچهها را از طریق خواندن نوشتههای خوب و نوشتن داستان به اندیشیدن وادارید. اول داستان خوب در اختیارشان قرار دهید تا بخوانند. بعد داستان را همراه او تحلیل کنید و بعد از او بخواهید درسهای داستان را بگوید، سپس از بچهها بخواهید هرکدام یک قصه بنویسند. من الان قصه موش و شتر را برای شما میگویم.
موش کوچکی مهار شتر را به دست گرفته بود و او را به جلو میکشید و به خود میبالید که این منم که شتر را به جلو میکشم. شتر در پی موش میرفت و به اندیشه غرورآمیز او پی برده بود. با خود گفت فعلاً سرخوشی کن تا به موقع تو را به خودت بشناسانم! در راه به رودخانه بزرگی رسیدند که موش توانایی عبور از آن را نداشت. شتر به موش گفت برای چه ایستادهای؟ مردانه گام بردار و به جلو برو! آخر تو جلودار من هستی! موش گفت این آب خیلی عمیق است. میترسم غرق شوم. شتر پای خود را درون آب فرو کرد و گفت اینکه تا زانوی من است. از برای چه تو میترسی؟ موش گفت، زانوی من کجا و زانوی تو کجا؟! شتر گفت گستاخی نکن بار دگر، تا نسوزد جسم و جانت زین شرر! موش گفت توبه کردم، مرا از این آب عبور ده. گفت بیا بر روی کوهان من سوار شو. من صدها چون تو را می توانم از این آب بگذرانم.
بعد خود مولانا در این داستان نتیجه میگیرد که نباید غرور داشته باشیم. حضرت امام در جملهای بسیار زیبا میفرمایند: به هیچ کس اتکا نکنید، جز به خداوند. به جوانان میگفتند به خودتان هم اتکا نکنید. این معنایش این نیست که شما کمید، بلکه به معنی بزرگی خداوند است.
"خانم دکتر طوبی کرمانی."
https://eitaa.com/joinchat/356188420Cb88e036425