#هو
از عیسی بن مریم بگویم، کسی که سنگ را بالش کرده بود و جامهای زِبر و خشن بر تن میکرد و خوراک ناگوار میخورد و گرسنگی میکشید. چراغ شبش روشنایی ماه بود و سرپوش زمستانش آسمان مشرق و مغرب (سقفی بر سر نداشت) میوه و گیاه او همان بود که برای دیگر موجودات میرویید. نه همسری داشت که او را فریفته سازد و نه فرزندی که او را اندوهگین نماید. نه اموالی انباشته بود که او را از توجه به خدا بازدارد و نه حرصی که وی را خوار و زبون سازد.
مَرکبش پاهایش بود و تنها خدمتگزارش دستهایش ...
نهج البلاغه؛ خطبه ۱۵۹
@Asemaniannnnn