#برگی_از_یاد🍃
وقتی افتادیم در مسیر پیاده روی به سمت کربلا از همان ابتدا شروع کرد به خواندن دعای عهد. فراز به فراز میخواند که ماهم تکرار کنیم.
ساعت به ساعت دفترچه مداحیاش را بیرون میآورد و میخواند. سهچهارتایی باهم سینه می زدیم و میرفتیم. هرموقع جایی مینشستیم تا نفس تازه کنیم تندتند خاطرات سفر را در دفترچه زردرنگش ثبت میکرد. شبها هم میگفت حلقه بزنیم و باهم سوره واقعه بخوانیم. بااینکه زیاد اهل شکم نبود. نمیتوانست از موکب هایی که فلافل میدادند دل بکند.
غروب روز سوم رسیدیم کربلا. گنبد حرم حضرت ابوالفضل را که دیدیم اشکمان جاری شد. محسن شروع کرد به خواندن زیارت نامهی حضرت ابوالفضل(ع)
قرارشد موکبی را پیدا کنیم برای اسکان و بعد برویم زیارت. جوانی ایرانی که دید داریم سرگردان میچرخیم پرسید:(( دنبال موکب میگردید؟)) با خوشحالی گفتیم:(( بله))
از روی کارتی کروکی موکب صاحبالزمان(عج) جهرم را به ما نشان داد.
#ادامه_دارد...
🔻برای شادی روح شهدا
#صلوات🔻
♦️کپی فقط با
#ذکر_صلوات مجاز است:
https://eitaa.com/hojaji